بررسی دنیا بعد از انفجار بیگ بنگ (انفجار بزرگ)
در مقاله قبل به آفرینش جهان اشاره شد، حال ببینیم که جهان پس ار انفجار بزرگ چگونه دچار تحول شده است؟
بلافاصله بعد از لحظه انفجار، ذرات بسیار ریزی که در ادامه به خصوصیات آن ها اشاره خواهیم کرد، مانند پروتون و پاد پروتون، نوترون و پاد نوترون، تحت تأثیر فوتون های بسیار پر انرژی، همدیگر را نابود کرده و با این کار، فوتون های بیش تری وارد صحنه نبرد می شوند!
فوتون:
فوتون ها تولید کننده نیروهای الکترومغناطیسی اند. آن ها به شکل موج به حرکت در می آیند و به صورت ذره به مقصد می رسند (دو گانگی موج – ذره). فوتون،" کوانتوم" یا واحد تشکیل دهنده پرتوهای الکترومغناطیسی از جمله نور، است.
هر چه انرژی یک فوتون زیاد شود، طول موج آن کوتاه تر می شود؛ به عنوان مثال اگر یک قطعه آهن را حرارت دهیم، رنگ آن از قرمز به سمت زرد شدن و در نهایت آبی شدن می رود؛ یعنی ابتدا فوتون های قرمز، بعد نارنجی، زرد، سبز، آبی و ... از آن ساتع می شوند و می دانیم که طول موج رنگ قرمز، بلند تر از نارنجی و طول موج آبی، کوتاه تر از سبز است.
حال به ادامه بحث خود، یعنی لحظات بعد از انفجار برمی گردیم:
یک دقیقه بعد از انفجار، فوتون هایی که انرژی آن ها نسبت به لحظات قبل تر، کم تر شده است، وظیفه دیگری به عهده می گیرند؛ یعنی با تأثیر روی نوترون ها، آن ها را به پروتون و الکترون تبدیل می کنند. این واکنش را"نابودی ذره بتا" می نامند:
به همین دلیل، مقدار نوترون کاهش پیدا می کند.
عد از گذشت ٣ تا ٤ دقیقه، دمای جهان به حدود یک میلیارد درجه سانتی گراد می رسد. اما همین دما برای ترکیب دو عدد پروتون و دو عدد نوترون کافی است تا یک هسته آلفا یا هلیوم به وجود بیاید. در این جا به دلیل کمبود اولیه نوترون در طبیعت است که ترکیب این لحظه جهان را ٧٤ درصد هیدروژن و ٢٦ درصد هلیوم تشکیل می دهد؛ زیرا برای تشکیل هسته هلیوم، نوترون لازم است.
در ادامه ماجرا، جهان در حال گسترش بوده و صدها هزار سال از تشکیل هسته های هلیوم و هیدروژن که هر دو دارای بارهای مثبت اند، گذشته است؛ ولی هنوز هم الکترون ها به علت دمای فوق العاده زیاد نمی توانند به نوکلئون ها (پروتون ها و نوترون ها) متصل شده و ذره یا اتم خنثی را تشکیل دهند.
به همین دلیل، الکترون ها آزادانه در میان نوکلئون ها حرکت کرده و محیطی را که "پلاسما" نامیده می شود، به وجود می آورند. در پلاسما تمام ذرات ریز باردار (الکترون ها و نوکلئون ها) با پرتوهای الکترومغناطیسی، بر هم کنش می کنند و فوتون ها به شدت با این ذرات باردار برخورد کرده و به رقص زیگزاگی خود ادامه می دهند.
بعد از نیم میلیون سال، دمای جهان به ٦ هزار درجه سانتی گراد یعنی دمای فعلی سطح خورشید می رسد.
در این گرما، الکترون ها می توانند به نوکلئون ها وصل شده و اتم های خنثی به سختی می توانند با پرتوهای الکترومغناطیسی واکنش نشان دهند و جهان نیز به اندازه کافی گسترش یافته و منبسط شده است. در این حالت، جهان ناگهان شفاف می شود و میلیاردها میلیارد فوتونی که از گلوله آتشین اولیه (انفجار بزرگ) به اطراف فوران کرده اند، بدون هیچ مانعی به تمام اطراف پراکنده می شوند.
حدود ٥ میلیارد سال دیگر بعد از انفجار بزرگ، پرتوهای الکترومغناطیسی پر انرژی (فوتون های پر انرژی) دیگر مانع کار اتم ها و برخوردهای آن ها نمی شوند؛ بنابراین اتم ها به دور یکدیگر جمع شده و ابرهای گازی ایجاد می کنند.
ابرهای گازی تحت تأثیر نیروی جاذبه در حال افزایش خود، بیش تر و بیش تر به هم فشرده شده و ستارگان اولیه، کهکشان ها، خوشه ها و ابرخوشه های کهکشانی را به وجود آوردند.
پس از ده میلیارد سال، از درون یکی از کهکشان های جهان که ما آن را کهکشان راه شیری می نامیم، منظومه شمسی در حال شکل گیری است، اما پنج میلیارد سال دیگر هم زمان لازم است تا سیاره ای مانند زمین، شکل گیرد و مسکن و محل آرامش ما انسان ها شود!
تضیحات ضمنی:
مِهبانگ یا انفجار بزرگ (به انگلیسی: Big Bang)، مدل کیهان شناسی پذیرفته شده برای توصیف شکلگیری ابتدایی جهان است. بنا بر این نظریه، انفجار بزرگی تقریبا ۱۳٫۷۷ میلیارد سال قبل رخ داده است که آغاز جهان را رقم زده است. ٬در نتیجه این عدد به عنوان سن جهان در نظر گرفته میشود.پس از این لحظه جهان بسیار داغ و چگال (متراکم) بود و شروع به انبساط با سرعت بسیار زیاد کرد. بر اثر این انبساط جهان داغ اولیه رو به سرد شدن گذاشت. پس از این انبساط اولیه، دمای جهان به اندازهای کاهش یافت که برای تبدیل انرژی به ذرات زیر اتمی گوناگون مانند پروتون و الکترون و نوترون کافی بود. با اینکه هستههای اتمی ساده میتوانستند به سرعت تشکیل شوند، اما پیدایش اتمهای بدون بار الکتریکی نخستین هزاران سال دیگر به طول انجامیده است. نخستین عنصری که بوجود آمد هیدروژن بود و مقادیر کمتری از هلیم و لیتیم نیز به وجود آمد. بعدهاابرهای غول پیکری از گردهم آیی این عناصر اولیه بر اثر نیروی گرانش بوجود آمد که منجر به شکل گیری ستاره ها و کهکشانها شد. عناصر سنگین تر نیز درون ستارهها و ابرنواخترها پدید آمدند.
مهبانگ یک نطریه علمی آزموده شده است که به گستردگی مورد پذیرش جامعه علمی قرارگرفته است. این نظریه توجیه کاملی در مورد طیف گستردهای از پدیدههای فیزیکی مشاهده شده ارائه میدهد. از جمله این پدیدهها میتوان به فراوانی ذرات سبک، تابش زمینه کیهانی، ساختار بزرگ مقیاس و نمودار هابل برای ابرنواخترهای نوع Ia اشاره کرد.ایدههای اساسی مهبانگ همچون انبساط، تشکیل هلیم و شکل گیری کهکشانها از این مشاهدات و مشاهدات دیگری برگرفته شده که همگی مستقل از مدلهای کیهان شناسی هستند. از آنجا که فاصله میان خوشههای کهکشانی در حال افزایش است میتوان نتیجه گرفت که در گذشته همه چیز به هم نزدیک تر بوده است. شرایط چگالیها و دماهای بسیار بالا در گذشته به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته و شتاب دهندههای ذرهای بزرگی برای انجام آزمایش هایی تحت این شرایط ساخته شدهاند که به گسترش بیشتر مدل مهبانگ کمک کردهاند. از سوی دیگر این شتاب دهندهها تواناییهای محدودی برای آزمایش تحت چنین شرایط پر انرژی دارند. دانش و شواهد بسیار اندکی در مورد اولین لحظه انبساط در دست است و از این رو نظریه مهبانگ توضیحی برای آن شرایط اولیه ارائه نمیکند بلکه تکامل عمومی جهان از آن نقطه به بعد را توصیف میکند.
ژرژ لومتر برای نخستین بار فرضیهای را با عنوان «فرضیه نخستین اتم» پیشنهاد نمود که بعدها سایر دانشمندان با گسترش آن شکل کنونی نظریه مهبانگ را ارائه دادند. چارچوب نظریه مهبانگ بر نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین و فرض همگن بودن و همسانگردی فضا استوار است و معادلات حاکم برآن توسط الکساندر فریدمان فرموله شدند. در سال ۱۹۲۹ ادوین هابل کشف کرد که فاصله کهکشانهای دور از ما با انتقال به سرخ (به انگلیسی: redshift) آنها متناسب است-ایدهای که نخستین بار توسط ژرژ لومتر در سال ۱۹۲۷ معرفی شد-. از مشاهدات ادوین هابل اینگونه برداشت گردید که کهکشانها و خوشههای بسیار دور٬ در حال دور شدن از ما هستند ٬ و هرچه دورتر باشند سرعت حرکتشان بیشتر است.
اگرچه زمانی جامعه علمی به طرفداران نظریه مهبانگ و طرفداران نظریه حالت پایدار تقسیم شده بود، اما پس از کشف تابش زمینه کیهانی در سال ۱۹۶۴ بیشتر دانشمندان قانع شدند که نسخهای از نظریه مهبانگ همخوانی بهتری با مشاهدات دارد، به ویژه هنگامی که دریافتند که طیف تابش آن با طیف تابش گرمایی یک جسم سیاه مطابقت دارد. ار آن زمان تاکنون اخترفیزیکدانان تئوری و مشاهدات بسیاری به این مدل افزودند و با پارامتری کردن آن از طریق مدل لامبدا-سی دی ام (به انگلیسی: Lambda-CDM) چارچوب تحقیقات کنونی در کیهان شناسی نظری را پایه ریزی کردند.
واژه شناسی:
نام مهبانگ ترجمه پارسی واژه Big Bang از زبان انگلیسی است. در زبان پارسی «مه» به معنی «بزرگ» و بانگ به معنی آوای بلند است (همانند واژگان مهرمب و مهگسست). ابداع واژه Big Bang به فرد هویل (به انگلیسی: Fred Hoyle) نسبت داده میشود که برای نخستین بار در سال ۱۹۴۹ از این واژه در یک برنامه رادیویی استفاده کرد. درآن زمان بسیاری بر این باور بودند که هویل که خود طرفدار نظریه حالت پایدار بود به قصد طعنه زدن و تحقیر از این واژه استفاده نموده است اما خود وی صریحا این ادعاها را رد کرد و اعلام نمود که این واژه را تنها برای تصویر کردن اختلاف بین این دو نظریه استفاده نموده است.
شکل گیری نظریه مهبانگ:
تصویر سازی هنری از ماهواره دبلیو مپ در حال جمع آوری داده برای کمک به دانشمندان در فهم مهبانگ نظریه مهبانگ از مشاهدات ساختار جهان و بررسیهای نظری شکل گرفت. در سال ۱۹۱۲ وستو اسلیفر (به انگلیسی: Vesto Slipher) نخستین اثر دوپلر را در یک کهکشان مارپیچی مشاهده کرد و به زودی کشف کرد که تمام این کهکشانها در حال دور شدن از زمین هستند. او جنبههای کیهان شناختی این کشف را درک نکرده بود. در واقع در آن زمان بحثی داغ پیرامون اینکه این کهکشانها ممکن است جهانهای جزیرهای دیگری باشند در جریان بود. ده سال بعد یک کیهان شناس و ریاضیدان روسی به نام الکساندر فریدمان بر پایه معادلات میدان نسبیت عام اینشتین معادلات فریدمان را ارائه داد که نشان میداد بر خلاف مدل جهان ایستا که انیشتین از آن حمایت میکرد، جهان ممکن است در حال انبساط باشد. در سال ۱۹۲۴ اندازه گیری فاصله بزرگ ما تا نزدیکترین کهکشان مارپیچی توسط ادوین هابل نشان داد که این اجسام کهکشان هستند. در سال ۱۹۲۷ ژرژ لومتر؛ فیزیکدان و کشیش کاتولیک؛ با نتیجه گیری از معادلات فریدمان پیشنهاد داد که دور شدن کهکشانها ناشی از انبساط کیهان است.
در سال ۱۹۳۱ لومتر پارا فراتر نهاد و پیشنهاد کرد که انبساط جهان را در زمان به عقب برگردانیم هر چه عقب تر رویم جهان کوچکتر میشود و در نهایت در یک زمان محدود در گذشته کل جهان در یک نقطه متمرکز میشود؛ یک اتم اولیه در جایی و زمانی که در آن فابریک فضا و زمان به وجود آمد.
ادوین هابل از سال ۱۹۲۴ با استفاده از تلسکوپهای هوکر ۱۰۰ میلی متری شروع به ایجاد نشانگرهای فاصله در رصدخانه کوه ویلسون نمود. با این کار او میتوانست فاصله کهکشانهایی را که انتقال سرخ آنها قبلا و اکثرا توسط اسلیفر اندازه گیری شده بود تخمین بزند. در سال ۱۹۲۹ او کشف نمود که بین فاصله و سرعت عقب نشینی این کهکشانها رابطهای وجود دارد که این کشف امروزه به نام قانون هابل شناخته میشود.لومتر قبلا با استفاده از اصل کیهانشناختی نشان داده بود که این موضوع قابل پیش بینی بود.
در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ تقریبا تمام کیهان شناسان برجسته نظریه حالت پایدار و جهان ابدی را ترجیح میدادند و گروهی نیز شکایت داشتند که ایده «آغاز زمان» که از نظریه مهبانگ نتیجه گیری میشود مفاهیم مذهبی را وارد فیزیک نموده است. این اعتراض بعدها نیز توسط طرفداران نظریه حالت پایدار دوباره مطرح شد. این واقعیت که ژرژ لومتر، بنیانگذار اصلی نظریه مهبانگ یک کشیش کاتولیک بود، نیز این شبهه را تقویت مینمود. آرتور ادینگتون با ارسطو در این موضوع هم نظر بود که جهان نقطه شروعی در زمان ندارد و ماده ابدی است. شروع زمان برای وی غیرقابل قبول مینمود.
اما لومتر بر این باور بود که اگر دنیا از یک کوانتوم تنها شروع شده باشد مفاهیم زمان و مکان نمیتوانند در آغاز معنایی داشته باشند. آنها تنها زمانی میتوانند معنا داشته باشند که کوانتوم اولیه به تعداد کافی از کوانتاها تقسیم شده باشد. اگر این پیشنهاد درست باشد، آغاز دنیا کمی قبل از شروع زمان و مکان رخ داده است.
در خلال دهه ۱۹۳۰ نظریههای دیگری همچون کیهان شناسیهای غیر استاندارد برای توضیح مشاهدات هابل مطرح شدند که از جمله این مدلها میتوان به مدل میلن (به انگلیسی: Milne Model)[۴۳] ، مدل چرخهای (که در ابتدا توسط فریدمان مطرح شد اما توسط انیشتین و ریچارد تولمان حمایت شد)و فرضیه نور خسته فریتز زوئیکی اشاره کرد.
پس از جنگ جهانی دوم دو احتمال متمایز بوجود آمد. یکی مدل حالت پایدار فرد هویل بود که بنا بر این نظریه طی انبساط جهان ماده جدید بوجود میآید. در این مدل جهان تقریبا در همه زمانها یکسان است. احتمال دیگری نظریه مهبانگ ژرژ لومتر بود که توسط جرج گاموف حمایت شد و توسعه یافت. گاموف فردی بود که هسته زایی مهبانگ را معرفی نمود و همکاران او، رالف الفر و رابرت هرمان، تابش زمینه کیهانی را پیش بینی نمودند.این هویل بود که واژه Big Bang را برای اشاره به نظریه لومتر به کار برد. او این واژه را در یک برنامه رادیویی بی بی سی در مارچ ۱۹۴۹ در حالیکه از نظریه لومتر به عنوان «این ایده انفجار بزرگ» (به انگلیسی: this big bang idea) یاد میکرد ابداع نمود. تا مدتی حمایت دانشمندان بین این دو نظریه تقسیم شده بود اما در نهایت شواهد تجربی رای به برتری نظریه مهبانگ داد. کشف و تایید تابش زمینه کیهانی در سال ۱۹۶۴ جایگاه نظریه مهبانگ را به عنوان بهترین نظریه در توضیح آغاز و تکامل کیهان مستحکم نمود. بخش بزرگی از تلاشهای امروز در زمینه کیهان شناسی صرف فهمیدن چگونگی شکل گیری کهکشانها در نظریه مهبانگ، درک فیزیک جهان در زمانهای قبل تر وفبل تر و هماهنگ سازی مشاهدات با نظریهها میشود.
به دلیل پیشرفت در فناوری تلسکوپها و تحلیل دادههای ماهوارههایی همچون کاوشگر زمینه کیهان ، تلسکوپ فضایی هابل و دبلیومپ از اواخر دهه ۱۹۹۰ به بعد پیشرفتهای قابل توجهی در کیهان شناسی مهبانگ حاصل شده است. اکنون کیهان شناسان اندازه گیریهای نسبتا دقیقی از بسیاری از پارامترهای مدل مهبانگ در دست دارند و متوجه این واقعیت غیر منتظره شدهاند که سرعت انبساط جهان رو به افزایش است.
شواهدی در اثبات انفجار بزرگ:
تشعشع مایکروویو زمینه کیهانی بهترین دلیل اثبات نظریه انفجار بزرگ می باشد. این تشعشع بسیار ضعیف بوده و طول موج بسیار بلندی دارد. این مشخصات، کشف ادوین هابل (1952 - 1889) ، ستاره شناس آمریکایی ، را که گفته بود جهان در حال انبساط است، تأیید میکند. این تشعشع همچنین نظریه جورج گاموف (68 - 1904) ، فیزیکدان آمریکایی اوکراینی تبار را تأیید میکند.
او پیش بینی کرده بود که در صورت وجود آغازی برای جهان ، تشعشعاتی که به ما میرسند بایستی از دورترین نقاط آن که با سرعتی زیاد در حال دور شدن هستند، باشند. چنین تشعشعاتی به شدت مستعد قرمز گرایی (میزان گرایش نور اجسام دور شونده به سمت قسمت قرمز رنگ طیف الکترومغناطیسی) بوده و بنابراین انتظار میرود که دارای طول موجهای بلند باشند.
تردید در صحت نظریه انفجار بزرگ
طبق نظریه مه بانگ جهان حدود 13 الی 14 میلیارد سال پیش بر اثر یک انفجار بزرگ به وجود آمده است . یعنی هنگامی که یک توده بسیار متراکم و به شدت داغ ساخته شده از ذرات بنیادی بر اثر یک نیروی غیر قابل تصور از هم پاشیده است . در این انفجار بزرگ اتمهای هیدروژن ، نخستین اتمهایی بودهاند که به هستی پا نهادهاند . بنابه این نظریه کل جرم و انرژی فعلی هستی ، قبل از انفجار بزرگ در گوی بسیار کوچک و چگالی جای داشته است .
اینک ما سعی خواهیم کرد تا یک انفجار واقعی را برسی کنیم !
در تمامی انفجارها ( یعنی رها شدن سریع مقادیر قابل توجهی انرژی در فضا به هر صورت ممکن ) انرژی و ماده هر کدام به صورت یکنواخت در محیط سه بعدی و کروی شکل توسعه مییابند ، یعنی جهت تمامی نیروهای حاصل از انفجار به صورت یکنواخت در کل محیط سه بعدی مرکز انفجار به صورت کره گسترش مییابد ، لازم به ذکر است که انرژی انفجار همواره پیشروتر از مواد حاصل از انفجار است . تصویر فوق عکسهایی از مراسم آتشبازی را نشان میدهد . این انفجارها همگی در حوزه جاذبه سیاره زمین روی داده و مرکز انفجار دارای سرعت اولیه بوده است ولی چون قدرت و سرعت انفجار نسبتا زیاد بوده است ، همگی انفجارها در لحظات اولیه به صورت کره بودهاند ، همانطور که مشخص است با کم شدن انرژی جنبشی ذرات به علت مقاومت هوا ، ذرات تحت تاثیر نیروی گرانش زمین به طرف پایین منحرف شده و سقوط میکنند . ولی در انفجار بزرگ هیچ نیروی خارجی وجود نداشته است تا مسیر حرکت ذرات را تحت تاثیر خود قرار دهد و با توجه به اینکه مرکز انفجار نیز ساکن بوده است و به روایت این نظریه ، مکان انفجار نقطه صفر فضا - زمان بوده است ، در نتیجه امروزه حاصل این انفجار بزرگ میبایست عالمی کروی شکل در حال انبساط و به شعاع چند میلیارد سال نوری باشد !
برسیهای انجام شده نشان میدهد که سرعت دور شدن کهکشانها از یکدیگر و در کل ، سرعت انبساط عالم ثابت نیست ، بلکه لحظه به لحظه در حال افزایش است و اینگونه افزایش سرعتها ، نیرویی پیوسته میخواهد که به صورت مداوم به اجرام نیرو وارد کند و پیوسته به سرعت آنها بیافزاید و اصطلاحا حرکت شتاب دار باشد ، این در حالی است که انرژی انفجار لحظهای بوده و پیوسته نمیباشد ، در واقع نیروی انفجار در یک لحظه آزاد و تخلیه شده و یک بار به ذرات انفجار نیرو وارد میکند که این نیرو باعث حرکت ذرات با سرعت ثابت میشود ، البته اگر ذرات تحت تاثیر نیروی خارجی قرار نگرفته باشند ، از این رو نظریهای به نام انرژی تاریک ارایه شده است که عنوان میکند در عالم انرژی و نیرویی وجود دارد که باعث میشود به جای اینکه کهکشانها یکدیگر را بربایند باعث میشود آنها یکدیگر را به شدت از هم برانند و علت اصلی شتاب در انبساط عالم از انرژی تاریک است ، شاید این نیرو خاصیت ضد گرانشی نیز داشته باشد ! آیا انرژی تاریک وجود دارد ؟ و اگر وجود دارد ماهیت آن چیست ؟ در مباحث بعدی به آن خواهیم پرداخت . ولی موضوع بسیار مهم اینکه این انرژی هرچه که باشد نمیتواند حاصل یک انفجار بزرگ بوده باشد . چرا که سرعت حرکت و انتشار انرژی انفجار ثابت است برای اینکه سرعت امواج الکترومغناطیس در عالم ثابت اندازهگیری شده است ، البته در محیطهای یکسان و همگن و از این رو نظریه نسبیت ارایه شده است و پایه و اساس آن ثابت بودن سرعت حرکت و انتشار نور در فضاست و هرچند که نظریه نسبیت در مورد فضا نظرات دیگری دارد . انرژی انفجار شاید در لحظات اولیه بتواند سرعت شتاب داری را سبب شود ولی انرژی انفجار سریعا به صفر میرسد و سرعت در لحظه آخر ثابت میشود ، از این رو اگر عالم بر اثر انفجار بزرگ شکل گرفته باشد ، پس سرعت انبساط آن نیز باید ثابت باشد که اینگونه نیست ! بلکه سرعت انبساط عالم فزاینده و شتاب دار است و آیا این شتاب ثابت است یا خود این شتاب نیز فزاینده است ؟ سوالی است که آینده به آن پاسخ خواهد داد ! قدر مسلم اینکه امروزه انرژی حاصل از انفجار بزرگ در عالم به آن مقدار مشهود نیست که به صورت پیوسته به اجرام نیرو وارد کند و باعث شتاب آنها و افزایش سرعت انبساط عالم شود !
نظریه انفجار بزرگ به زودی مردود میشود :
تصویر فرا ژرف با تلفیق تصاویر و دادههای تلسکوپهای فضایی در ناحیه مریی و آشکارساز " نیکموس" در ناحیه مادون قرمز و" اسپیتزر" - در طول موجهای بلندتر - و نیز برخی تلسکوپهای زمینی 8 متری و 10 متری نظیر کک ، جمینا و سوبارو حاصل شده و امکان بررسی روند شکلگیری کهکشانها را فراهم میکند .
نماینده آژانس فضایی اروپا (ESA) در موسسه تلسکوپ فضایی "هابل" درباره تصویر فرا ژرف تهیه شده توسط هابل گفت : "فرا ژرف" عمیقترین تصویری است که تاکنون بشر دیده است . وقتی به اعماق فضا مینگریم - به دلیل محدود بودن سرعت نور و در نتیجه زمانی که طول میکشد تا نور به ما برسد -، گویی در زمان به عقب نگاه میکنیم ، در نتیجه کهکشانها را آن طور که بودهاند میبینیم ، نه آن طور که در حال حاضر هستند و هر چه دورتر برویم ، گویی به ابتدای جهان نزدیکتر میشویم .
در تصویر فرا ژرف ، کهکشانی را رویت کردیم که حدود 600 میلیون سال پس از "بیگ بنگ" ( انفجار بزرگ ) به وجود آمده و فاصله آن با ما 12 میلیارد سال است و جرمی نزدیک به صد هزار میلیون برابر جرم خورشید دارد و این سوال پیش میآید که در مدت زمان کوتاهی از ابتدای جهان ، چطور توانسته چنین جرم زیادی را کسب کند .
در ادامه مطالعات ، تعداد بیشتری از این نوع کهکشانها را پیدا کردیم و مشغول مطالعه هستیم که در صورت صحیح بودن نتایج ، تئوریهای موجود در زمینه پیدایش کهکشانها را زیر سؤال میبرد .
دکتر مبشر تصریح کرد : این کهکشانها از ستارههای پیر تشکیل شدهاند و اگر فرض کنیم تمام جهان به یک شکل و نظیر همان نقطهای است که ما این مطالعات را انجام دادهایم ؛ پس در کل جهان این کهکشانهای غول پیکر پراکنده هستند .
براساس تئوریهای موجود ، کهکشانهای بزرگ در اثر ادغام کهکشانهای کوچکتر به وجود میآیند ، اما نکته اینجاست که کهکشانهای یاد شده آنقدر زود در طول عمر جهان به وجود آمدهاند که فرصتی نبوده تا کهکشانهای کوچک به وجود آمده و با هم ادغام شوند و تنها در صورت تلقی پیدایش ناگهانی این کهکشانها در اثر توده گاز و ابر ، میتوان این مساله را توجیه کرد که صحت این تئوری هنوز به اثبات نرسیده است .
http://www.nojumi.org/newsn/news.php?action=fullnews&id=718 "
اگر با قبول و پذیرش نظریه انفجار بزرگ به این کهکشان رصد شده نگاه کنیم یک چنین استنباطی خواهیم داشت که 8 برابر سرعت کهکشان راه شیری ستاره سازی و رشد کرد است ولی اگر فرض کنیم که این کهکشان با روال طبیعی خود ، یعنی همانند سایر کهکشانها ستاره سازی و رشد نموده ، عمر آن در نظر اول تقریبا هشت برابر کهکشان راه شیری تخمین زده میشود .
منابع :
کتاب دهر
ویکیپدیا
تبیان