میثاق الهی و 12 نقیب
پرسش:
منظور از پیمان در آیه هفت سوره مائده چه پیمانی است؟
پاسخ:
«وَ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثَاقَهُ الَّذِى وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُورِ»
و به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما، و پيمانى را كه با تأكيد از شما گرفت، آن زمان كه گفتيد: «شنيديم و اطاعت كرديم»! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه خدا، از آنچه درون سينه هاست، آگاه است! (1)
با سلام و درود
ميثاق در اصل از ماده وثاقة يا وثوق، به معنى بستن و محكم كردن چيزى با طناب و مانند آن است، و بعدا به هر كارى كه موجب آرامش خاطر مى شود گفته شده، و از آن جا كه عهد و پيمان شبيه گرهى است كه ميان دو نفر يا دو گروه مى خورد و موجب آرامش فكر آنها است، به آن ميثاق مى گويند.(2)
در باره این که این میثاق، کدام پیمان و بیعت است، اقوالی بیان شده:
1. همان تعهد به اسلام است كه پيامبر(ص) در موقع مسلمان شدن، از آنها گرفت، تا خدا را در همه امور واجب اطاعت كنند. خواه طبق ميلشان باشد يا نباشد.
علامه طباطبایی(ره) می گوید:
اين ميثاق همان ميثاقى است كه از آنان گرفته شده بر اين كه اسلام را بپذيرند، يعنى تسليم خداى تعالى باشند.
شاهد اين مدعا اين است كه در جمله: "إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا"، شنیدن و اطاعت، بطور مطلق و بدون هیچ قیدی آمده، و سمع و طاعت مطلق، عبارت اخراى كلمه اسلام (تسلیم بودن) است.(3)
2. به مستند روایتی از امام باقر علیه السلام، مقصود مطالبى از قبيل حرام بودن چيزهاى غير مباح و كيفيت طهارت و وجوب ولايت است كه در حجة الوداع بيان شده بود.
مرحوم طیب(ره)، این آیه را اشاره به خصوص ماجرای غدیر خم و پیمان و بيعتی می داند که از مسلمانان، بر ولايت و خلافت و وصايت امير المؤمنين علیه السلام گرفته شد. (4)
3. مقصود، متابعت آنها از پيامبر(ص) است در روز بيعت عقبه و بيعت رضوان.
«إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»؛ كسانى كه با تو بيعت مى كنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مى كنند، دست خدا بالاى دستهاى آنهاست. (5)
«لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»؛ همانا خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامى كه با تو در زير آن درخت بيعت كردند. (6)
4. پيمانى كه به حكم فطرت و آفرينش، هر كسى با خداى خود بسته است و همان است كه گاهى از آن به نام "عالم ذر" تعبير مىشود.
«أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى»؛ آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى دهيم!(7)
مرحوم طبرسی(ره) اين قول چهارم را ضعیف ترین اقوال دانسته است. (8)
نکته:
البته می توان برای آیه مفهومی عام و گسترده در نظر گرفت که اشاره به تمام پيمانهاى تكوينى و تشريعى (پيمانهايى كه خدا به حكم فطرت گرفته و يا پيامبر (ص) در مراحل مختلف از مسلمانان گرفت) باشد، و در همه اين موارد، آنها كه پيمان بستند يا با زبان تكوين و يا با زبان معمولى گفتند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» شنيديم و فرمان برديم.
لازم به ذکر است که روایتی که منظور از ميثاق را همان پيمانى می داند كه پيامبر (ص) در حجة الوداع در موضوع ولايت على (ع) گرفتند، با این بیان سازگار است، زيرا تفسيرهايى كه در ذيل آيات در اين گونه موارد مى آيد اشاره به يكى از مصداق هاى روشن است، نه به معنى انحصار.(9)
پرسش:
منظور از 12 نقیب و سرپرست بنی اسرائیل چه کسانی هستند؟
پاسخ:
«وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيبا»
خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت. و از آنها، دوازده نقيب [سرپرست] برانگيختيم. (10)
نقيب به معناى كسى است كه از قومى آمار مىگيرد، و احوال آن قوم را پى گيرى مىنمايد، و جمع آن نقباء مىآيد. (11)
نقيب، از «نقب» به معناى سوراخ است. نقيب قوم، يعنى ضامن و كفيل قوم، بطورى كه گويى بر اسرار آنها نقب زده، بدانها احاطه دارد. (12)
منظور از دوازه نقیب:
1. یعنی از هر قبيلهاى نقيبى امين، برگزيد و آنها را به مأموريت فرستاد.
2. يعنى از هر قبيلهاى بر آن پيمان ضامنى گرفتيم.
3. يعنى از هر قبيلهاى گواهى گرفتيم.
4. ممكن است اين دوازده تن، پيامبران يا پيشوايان يهود باشند.
5. آنها به پيامبرى برگزيده شدند تا دين را بر پاى دارند و تورات را به يهوديان تعليم دهند و آنها را به دستورهاى الهى امر كنند. (13)
در تفسير روح المعانى از ابن عباس نقل شده: "انهم كانوا وزراء و صاروا انبياء بعد ذلك"؛" نقباى بنى اسرائيل، وزيران موسى بودند و بعد به مقام نبوت رسيدند. (14)
علامه طباطبایی(ره) می گوید:
منظور از اين دوازده نقيب دوازده رئيس است، كه هر يك بر يكى از اسباط دوازده گانه بنى اسرائيل رياست داشتند، و به منزله والى بر آنان بودند، كارهاى آنان را فيصله مى دادند.
نسبتى كه اين دوازده نقيب به دوازده تيره بنى اسرائيل داشتند نظير نسبتى بوده كه اولى الامر به افراد اين امت دارند، در حقيقت مرجع مردم در امور دين و دنياى آنان بودند.
چيزى كه هست خود آنان وحيى از آسمان نمى گرفتند و شريعتى را تشريع نمى كردند، و كار وحى و تشريع شرايع تنها به عهده موسى بود. (15)
نقباى بنى اسرائيل، وزراى حضرت موسى عليه السلام و سرپرستان دوازده طايفه از آنان بودند. از رسول خدا (ص) روايت است كه فرمود: خلفاى پس از من دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائيل.
مخالفان راه اهل بيت، بسيار كوشيدند كه اين عدد را بر خلفاى راشدين، خلفاى بنى اميّه و خلفاى بنى عبّاس منطبق سازند، با اينكه با هيچ كدام جور در نمى آيد. و اين تلاش بيهوده در حالى است كه دهها حديث از زبان پيامبر خدا (ص) كه نام اين دوازده تن را در بردارد، در كتب معتبر شيعه و سنّى به چشم مى خورد كه نخستين آنان على عليه السلام و آخرينشان حضرت مهدى عليه السلام است. (16)
_________
(1) مائده، 7.
(2) تفسير نمونه، ج 4، ص 298.
(3) ر.ک: ترجمه الميزان، ج 5، ص 377.
(4) أطيب البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 312.
(5) فتح، 10.
(6) فتح، 18.
(7) اعراف، 172.
(8) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 260.
(9) ر.ک: تفسير نمونه، ج 4، ص 298؛ كوثر، ج 3، ص 86.
(10) مائده، 12.
(11) المفردات في غريب القرآن، ص 820، واژه نقب.
(12) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 264.
(13) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 265.
(14) روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 260.
(15) ترجمه الميزان، ج 5، ص 390.
(16) تفسير نور، ج 3، ص 45.