برای جنگ نرم اصطلاحات مختلفی وضع شده است. آنچه با عنوان "soft war" یا جنگ نرم مطرح میشود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم یا "soft power" شناخته شده است كه زیربنای فكری آن اولین بار توسط جوزف نای به شكلی علمی مطرح شد. مهمترین حوزهی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزهی رسانه است. بهرهگیری از رسانهها و امكاناتی كه فرد را قادر میسازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل،بهاِعمالقدرتبپردازد.
نگاهی به گذشتهی جنگ نرم نشان میدهد كه در طول تاریخ بشر، از همان ابتدا كه جنگ سخت آغاز شد، عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت میگرفته تا از شورشهایی كه در مناطق تسخیر شده بهوجود میآمده، جلوگیری شود. زمانی كه چنگیزخان قصد حمله به منطقهای را داشت، موجی از هراس در آن كشور پخش میشد. تجّاری كه از مناطق تحت كنترل چنگیزخان میآمدند، برای دیگران تعریف میكردند كه او چگونه با مردم برخورد میكند و كشتارها به چه صورت است و اگر شخصی مقاومت كند، نابود میشود. بدین ترتیب پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه، روحیهی مردم شكسته شده بود.
رومیان و یا اسكندر از مناطقی كه در جنگها عبور میكردند، خودها و زرههای بزرگی را كه چند برابر انسان معمولی بود طراحی كرده و آنها را عمداً در مسیر جا میگذاشتند تا لشكریان مقابل، تصور كنند سربازان آنها غول پیكرند و عملاً روحیهی مقامت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و وحشت را گسترش میدادند. بنابراین هر حركتی كه روحیهی یك ملت را هدف گیرد، عملیات و جنگ نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.
فضای مجازی در خدمت جنگ و براندازی نرم
جنگ یا بر اندازی نرم، از مفاهیمی است که تقریباً از اواخر دهه ی 70 میلادی و اوایل دهه ی 80 میلادی، مورد توجه مراکز اطلاعاتی ـ امنیتی در غرب قرارگرفت و از اوایل دهه ی 90 میلادی وارد فاز عملیاتی گردید و تغییرهای مورد نظر را در تعدادی از کشورهای هدف (به ویژه کشورهای بلوک شرق)، ایجاد نمود.
کلیات جنگ نرم
اولین كسی كه روی این مسأله كار كرده است، "سان تزو" است كه در كتاب هنر جنگ نكتهای را مطرح میكند و میگوید: "میشود جنگید، اما مهمترین كار این است كه شما در یك نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست بیاورید!" چیزی كه او مد نظر قرار داده، همان عملیات روانی و جنگ نرم است. باید به استراتژیهای رقیب و روحیهی او حمله كرد؛ بهگونهای كه آنها بپذیرند كه شكست خواهند خورد. اگر كسی در ذهنش بپذیرد كه شكست میخورد، حتماً در دنیای واقه نیز شكست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق میكند،روحیهاست.
از سوی دیگر، هزینهی جنگ نرم بسیار كمتر از جنگ سخت است. به معاویه میگفتند: چرا اینهمه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج میكنی؟ یكی از پاسخهای معاویه این بود كه هزینهی جنگ، بسیار بیشتر از این است. بنابراین معاویه نیز به گونهای عملیات نرم انجام میداد اما امروزه به شكل علمی به این قضیه پرداخته میشود.
بنابر آنچه گفته شد، اگر بخواهیم تعریفی از عملیات و جنگ نرم ارائه دهیم، میتوان گفت: "هر حركتی كه احیاناً به عنوان مقدمهی جنگ نظامی مطرح میشود و روحیهی طرف مقابل را هدف گرفته است" بنابراین تمام برنامهریزیهایی كه در این چارچوب باشد، جنگ نرم تعریف میشود.
اعمال قدرت بر گروههای هدف
گروههای هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و تودههای مردم هستند. نخبگان نیروهای میانی را تشكیل میدهند و میتوانند به عنوان تصمیمگیران و تصمیمسازان یك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعهی مدنی مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگی ذهنی خود، میتوانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد كنند و روحیهی ملت را درهم بشكنند. بنابراین گروههای هدف مشخص هستند اما عملیات نرم طبیعتاً برای یك رهبر یا رهبران سیاسی متفاوت است با آنچه با تودهی مردم یا نخبگان انجام میشود.
نبرد اصلی در جنگ نرم یا "soft war" و جنگ سخت یا "Hard war" برای اعمال قدرت است. یعنی یك كشور، حزب یا گروه یا فرد میخواهد برطرف مقابل كه ممكن است یك كشور یا حزب، یا فرد دیگری باشد، اعمال كنترل و اعمال قدرت كند.
بر اساس تعریف رابرت دال و دیگران، اعمال قدرت آن است كه طرف مقابل شما كاری را انجام دهد كه شما نمیخواهید اما او میخواهد. در عملیات نرم فرد این كار را با اختیار خود انجام میدهد، در حالی كه در عملیات سخت شما او را با زور وادار میكنید تا مطابق خواستهی شما تغییر رفتار دهد. در نبرد نرم این حركت به گونهای انجام میپذیرد كه فرد با میل خود یا خلاف میل خود عملی را انجام میدهد كه نهایتاً به نفع شماست ولی شما در مورد آن زور به كار نبردهاید. اینجا روشهای دیگری وجود دارد كه یكی از آنها "فریب" یا "بزرگنمایی" است كه باعث تضعیف روحیهی طرف مقابل میشود و فرد، آمادگی لازم را برای پذیرفتن نظرات دیگران پیدا میكند. بنابراین در جنگ نرم، تأثیرگذاری از نوع غیرمستقیم است.
ماهیت زور در جنگ نرم
ماهیت زور یا اعمال اقتدار در جنگ نرم با ماهیت آن در جنگ سخت متفاوت است. زور یعنی ایجاد تغییر در رفتار دیگران، بر خلاف میل آنها. در جنگ نرم همین اتفاق رخ میدهد و ممكن است خلاف میل فرد باشد اما فرد خودش آن را چندان احساس نمیكند. تصور كنید فردی را كه كلاهبرداری میكند؛ او به نوعی مبلغی پول را از دست شخصی درمیآورد اما با فریب و روشهایی كه شخص را وادار میكند با دست خودش این كار را انجام دهد. حال تصور كنید دزدی با زور پول شخصی را در خیابان بقاپد؛ هر دو به نحوی با استفاده از زور این كار را انجام دادهاند اما ماهیت این زور، متفاوت است.
از لحاظ روانشناسی، انسان یك سیستم است كه مجموعهای درونداد (اطلاعاتی كه به فرد داده میشود) و مجموعهای برونداد دارد. اگر شما بتوانید درونداد و اطلاعاتی را كه به ذهن او وارد میشود به نوعی كنترل كنید، تا حدودی میتوانید رفتار برونی او را هم كنترل كنید. وقتی ورودی یك كارخانه كنترل شود، خروجی آن را نیز در كنترل است. در نبرد نرم، همین كار صورت میگیرد. اطلاعات مورد نیازی كه ظاهراً مفید است، به فرد داده میشود اما این اطلاعات ممكن است "درست"، "گزینش شده" یا "اشتباه" باشد. نهایتاً رفتاری كه از فرد منتج میشود، رفتاری است كه شما مایلید صورت بپذیرد.
نخبگان هر خبری را كه میشنوند، نمیپذیرند. ابتدا با شك و تردید برخورد میكنند؛ زیرا خود یك سیستم گزینشی دارند. برای اینكه اطلاعاتی را به نخبگان انتقال دهید، لازم است از فرایند دیگری استفاده كنید. اما بخش بزرگی از تودهی مردم هرچه را كه میشنوند، میپذیرند؛ این در حالی است كه نخبگان در بخش عمدهی آنچه میشنوند، شك میكنند. بنابراین در عملیات نرم روشهای مختلفی دنبال میشود تا به نتیجهی دلخواه حاصل شود.
روشها:
1. فریب و دستكاری در منطق مخاطب: یكی از روشهای مهم در جنگ نرم، گونهای فریب است؛ یعنی مخاطب باید به این نتیجه برسد كه باید این كار را انجام دهد و راهی جز این ندارد. این زمانی است كه گزینههای مقابل او آنقدر محدود شود كه هرچه را در دایرهی گزینشش انتخاب كند، برای طرف مقابل، بُرد محسوب شود. ظاهراً تنوع هست ولی راه گریزی نیست.
مهمترین و بالاترین سطح فریب این است كه فرد را به خودفریبی بكشانند. گاهی فرد فریب میخورد اما میداند كه فریب خورده و چارهای ندارد. گاهی نیز فرد فریب میخورد اما هرچه تلاش میكنند او را از دایره و تور فریب بیرون بیاورند، امكانپذیر نیست؛ چراكه نمیخواهد باور كند كه فریب خورده است.
هر فرد، نوعی شناخت و معرفت نسبت به عالم، نسبت به خود و نسبت به روابط با دیگران دارد. وقتی بتوانید وارد حوزهی شناختی فرد شوید و مقدمات را فراهم كنید، نتیجهی دلخواهتان را هم میگیرید. این كار چندان پیچیده نیست؛ مثل این است كه در شعر، وزن و قافیه تعریف كنید و دیگران مقابل مكلف باشند كه قسمت دوم را تكمیل كنند! آنها مجبورند در وزن و قافیهی مورد نظر شما بسرایند.
در روانشناسی جنگ، بر روی این مبحث مطالعه میكنند كه باید فهمید سوژهای كه قرار است روی آن كار شود، چطور میاندیشد؟ باید منطق طرف مقابل را كشف كرد تا بر اساس آن، فرد را به نتایجی كه میخواهیم، برسانیم یا در منطق و مدل فكری او دستكاری كنیم و نهایتاً نتیجهی لازم را بگیریم.
از لحاظ روانشناسی در رسانهها انسانها عملاً به عروسك خیمه شب بازی تبدیل میشوند. اوج این مسأله در رسانههای غربی دیده میشود. اگر رسانهها خاموش شوند، تا مدتها یك "خلأ فكری" شدید در غرب رخ خواهد داد؛ زیرا مردم دیگر نمیدانند چطور بیاندیشند و از كدام سبك زندگی تبعیت كنند؛ بهخصوص در ایالات متحده آمریكا.
2. تردیدافكنی و جایگزینی منابع: شاید اولین كاری كه در جنگ نرم انجام میشود این است كه شخص را نسبت به دیدگاههای خود دچار شك و تردید كنند. به ویژه تشكیك در كارآمدیو نتیجهبخشی یك رفتار: آیا این كار نتیجه دارد؟ آیا منطقی هست؟ تشكیك، در واقع "نرمسازی ذهن" طرف مقابل برای عملیات بعدی است. شك، فرد را دچار خلأ فكری و منطقی میكند و او آماده میشود تا چیزهای دیگری را در ذهن بپذیرد.
بنابراین ابتدا فرد باید نسبت به منابع فكری خود شك كند. در مرحلهی دوم، مخاطب باید منابعی كه اطلاعات در آن ریخته میشود را بپذیرد. برای نمونه دشمن میگوید: رسانههای شما دروغ میگویند یا همهی واقعیت را نمیگویند و بر اساس منافع خودشان این كار را میكنند... در نتیجه نسبت به صحت عمل رسانههای خودی شك پیدا میشود؛ ولی همچنان نیاز هست كه منابع اطلاعاتی دیگری جایگزین آن شود. آنگاه سریعاً منابع رقیب از سوی دشمنان معرفی میشوند. تزریق اطلاعات اینگونه صورت میپذیرد.
3. طراحی ادبیات مناسب: هر انسانی، ارزشها و شاكلهی ذهنیای دارد. اگر مطالبی كه دیگران میگویند تفاوت زیادی با این شاكلهیذهنی داشته باشد، انسان آن را پس میزند. اگر شخص مذهبی، پیامی كاملاً ضدمذهبی دریافت كند، طبیعی است كه از همان اول آنرا نمیپذیرد. به همین دلیل دشمن تلاش میكند پیام مورد نظرش را با توجه به شاكلهی روانی مخاطبان، طراحی كند.
از این رو یكی از مسائل پراهمیت در نبرد روانی، طراحی ادبیات مناسب است. ادبیاتی كه ظاهری ارزشمند داشته باشد. دشمنان، ادبیات و ارزشهای ما را منفور و نامطلوب نشان میدهند؛- ذهن مردم هم طبیعتاً به چیزهای نازیبا گرایش ندارد- آنگاه یك ادبیات جایگزین مطرح میكنند و از این راه به مرور زمان بر تمایلات و رفتارهای ما تأثیر میگذارند. اینگونه است كه بعد از مدتی، فرد دچار عمیقترین شكل فریب، یعنی خودفریبی میشود و هرگونه تلاش برای آزادسازی را تلاش برای نابودی میانگارد و در نتیجه مقابل آن میایستد.
مهمترین استراتژی در برابر جنگ روانی، "آگاهیبخشی" است؛ اما اگر فرد به خودفریبی رسیده باشد، آگاهیبخشی هم تأثیری ندارد. البته راههای دیگری هم وجود دارد؛ مانند تردیدآفرینی در باورهای جدید تا منطق آن متلاشی شود. همان كاری كه حضرت ابراهیم با شكستن بتها و قرار دادن تبر در دست بت بزرگ انجام داد و به منطق بتپرستان حمله كرد.
4. الگوسازی از سبك زندگی غربی: در طول تاریخ مصداقهای گوناگونی از جنگ روانی و روشهای آن وجود دارد كه امروز علمیتر شده و به دلیل توانایی رسانه، با قدرت بیشتری از آن استفاده میشود. یكی از مواردی كه در دنیای مجازی رسانهای كه امروزه در آن زندگی میكنیم اهمیت دارد، "الگوسازی" است. حتی شخصیتهای كارتونی كه میشناسیم- مانند سوپرمن و...- دارای قدرتی فوق بشری هستند و پیام و هدف خودشان را كه مأموریتی جهانی است، نجات دنیا از دست اشرار (فضایی یا زمینی) مطرح میكنند. این ابرمردها اغلب در ایالات متحده امریكا هستند؛ یعنی هركه دشمن آمریكاست و قصد حمله به آمریكا را دارد، شرور محسوب میشود.
قهرمانان جهان كه الگوی فرزندان ما هستند، آمریكایی هستند. در همهی انسانها بهخصوص در كودكان نوعی همزادپنداری یا همزادسازی با قهرمانان وجود دارد. همه تلاش میكنند خودشان را به قهرمانان نزدیك و شبیه كنند. وقتی كه ملیت و هویت آن قهرمان آمریكایی است، مخاطب نیز تلاش میكند خود را به آن هویت نزدیك كند؛ همان چیزی كه آمریكاییها تلاش میكنند به عنوان "سبك زندگی آمریكایی" در آسیا و اروپا رواج دهند.
آمریكاییها در این مسیر از روشهای مختلفی استفاده میكنند. در فیلم سینمایی ماتریكس اینگونه القا میشود كه دنیا، دنیایی مجازی و ماتریكسی است كه تنها گروه اندكی در آن زنده و واقعیو درصدد نجات یك شهر یا مركز به نام زاین یا صهیون هستند. یعنی همهی دنیا در مسیری اشتباه و خوابی ویژهاند و گروه زندهای كه میخواهند دنیا را نجات دهند، صهیون هستند. این القائات عجیب، با استفاده از اوج توانایی تكنولوژیك در حوزهی رسانه صورت میگیرد.
یكی از كارهایی كه آمریكاییها انجام دادهاند، تركیب information و entertainment و تشكیل پدیدهای به نام infotainment است؛ تركیبی از "تفریح و خبرگویی". آمریكا پیش از هر چیز، سعی دارد "امپراطوری ذهنی" خود را گسترش دهد و كنترل مغزها را به دست بگیرد تا در نتیجه كنترل فرهنگ، اقتصاد و سیاست شكل بگیرد.
گاهی اوقات عملیات روانی دیگران آنقدر جذاب است كه فرد به سرعت دچار خودفریبی میشود و حاضر نیست توجه كند كه مثلاً فیلم هریپاتر چه پیامی در خود دارد؟ چرا در این فیلم وقتی قرار است هری پاتر با زن چینی ازدواج كند، ناگهان در داستان، آن شخص حذف و فردی اروپایی جایگزینش میشود. زیرا از نظر آمریكاییها زمانی كه كشوری مانند چین از لحاظ اقتصادی به سرعت رو به رشد است، نباید به یك الگو تبدیل شود. این داستانها و فیلمها بدون پیام سیاسی نوشته و تولید نمیشوند. همهی این نكات، ظرافت كار عملیات نرم را نشان میدهد. بنابراین زمانی كه ما میخواهیم در مقابل جنگ نرم، پدافند كنیم باید بتوانیم این ظرافتها را بشناسیم و در مقابل، الگوی مقاومتمان را به همان ظرافت طراحی كنیم.
چند گامدر برابر جنگ نرم
اولین كاری كه در مقابله با هرگونه عملیات نرم رقیب میتواند صورت بگیرد، "آگاهیبخشی" است تا هم رقیب بفهمد كه ما متوجه اعمال او هستیم و هم ملت خودمان این آمادگی را دریابند. وقتی كه از طریق آگاهیدهی، "مصونسازی" ایجاد شود، گام بزرگی برداشته شده است. البته این كار پیچیده است و در یك مقطع كوتاه انجام شدنی نیست.
در واقع ما باید در یك فرایند ملتسازی شركت كنیم. امام خمینی(ره) یك انقلاب را به پیروزی رساند اما پیش از آن فرایند ملتسازی را آغاز كرده بود. انقلاب در واقع ثمرهی كار بود، نه شروع آن. این ملتسازی از چه زمان آغاز میشود؟ از مهدها. كشوری كه میخواهد برای دنیا الگو درست كند، باید از لحاظ حركت، نمونهی مطلوب و مورد پذیرش را در مركز جهان اسلام ایجاد و نهادینه كند. بنابراین باید فرایند ملتسازیای را كه شروع كردهایم، تكمیل كنیم؛ البته به عنوان یك فرایند مستمر؛ یعنی یك پروسه، نه پروژه.
نكتهی دیگر اینكه نمیتوان برای كل جامعه یك پیام واحد طراحی كرد. با توجه به اجزاء مختلف جامعه، هر پیام باید متناسب با روحیات، تعلقات فكری، مبنای شناختی و منطقی خاصی طراحی شود. گرچه اجزاء جامعه هویت دینی و ملی واحدی دارند كه طبق دین اسلام باید از پیش از تولد تا زمان مرگ برای آنبرنامه داشت. تلاش ما برای تمدنسازی و ملتسازی، عظمت كار ما و اینكه تلاش ما مكانیكی نیست را نشان میدهد.
همچنین هنگامی كه نظام، پیامی را برای آحاد مردم طراحی میكند، نباید در ذات این پیام، تعارض و تناقضی وجود داشته باشد. بنابراین، نظام فرهنگی و نهادهای فرهنگی كشور باید درون یك استراتژی كلان عمل كنند.
تشكيل خط دفاعي درمقابل جنگ نرم دشمن
مجلس در نظام جمهوري اسلامي از جايگاه ويژهاي برخودار است. جايگاه مجلس را ميتوان در بيانات امامخميني(ره) و مقام معظم رهبري ديد. آنجايي كه حضرت امام مجلس را در راس امور ميدانند صحبتشان نه از روي تعارف بلكه از روي قدرتي است كه قانون اساسي در اختيار مجلس شوراي اسلامي قراره داده است. بحث قانون گذاري و نظارت بر حسن اجراي قانون دو وظيفه مجلس است. يكي از كميسيونهاي تاثير گذار مجلس، كميسيون فرهنگي است.
با آنكه شايد عدم استقبال نمايندگان جديد براي عضويت در اين كميسيون برخيها را در ميزان كارآمدي كميسيون فرهنگي دچار شك و شبه كرد، اما چيزي كه مسلم است بر اساس الزامات فعلي جامعه و نگرانيها و دغدغههاي مقام معظم رهبري مسائل فرهنگي يكي از مهمترين موضوعات فعلي جامعه ايراني است و نميتوان آن را ناديده گرفت. حال بايد ديد با وجود نو پا بودن مجلس نهم، چه موضوعاتي بايد با قيد اولويت و الزام مورد بررسي و توجه قرار بگيرند تا هم كميسيون فرهنگي و هم كليت مجلس نهم داراي كارايي و توانايي باشند.
دكتر محمد صادق كوشكي كارشناس امور فرهنگي در گفتوگو با «جوان» پيرامون اولويتهاي كاري مجلس نهم در زمينه امور فرهنگي ميگويد:بدون ترديد مهمترين اولويت فرهنگي مجلس نهم بايستي تدوين يك راهكار اساسي جهت مقابله با جنگ نرم دشمن باشد. در طول سالهاي گذشته ابعاد مختلف جنگ نرم به جامعه ما تحميل شده است و دشمن از راهكارهاي جنگ نرم براي تخريب باورهاي ديني ما، براي تخريب نهاد خانواده كه فشار اصلي جنگ نرم دشمن تخريب نهادخانواده به عنوان مهمترين سلول اجتماعي كشور ما است، وارد شده است.
صادق كوشكي معتقد است: دشمن در جنگ نرم براي سربازگيري از ميان جوانان ما وارد شده است و سعي كرده تا جوانان ما را به سربازان فرهنگ و تمدن غرب و مروجان بيجيره و مواجب فرهنگ غرب تبديل كند.
وي ادامه ميدهد:در اين زمينه از ابزارهاي بسيار متنوعي بهره گرفته است مانند ترويج بيحجابي، ترويج فحشا، ترويج مواد مخدر، ترويج وحشتناك مشروبات الكلي كه همگي از ابعاد مختلف تهاجم فرهنگي دشمن در سالهاي اخير شدت گرفته است و تقريبا در داخل كشور هيچ كدام از مسئولان و نهادهاي اساسي جنگ نرم را جدي نگرفتهاند و براي مقابله با آن استراتژي را تدوين نكردهاند و عملا ما در اين زمينه به شدت آسيب پذيريم. انتظار ميرود كه مجلس نهم با درك اين موقعيت و خطير بودن آن يكي از اولويتهاي اساسي خود را بحث تدوين قوانين و طرح هايي كه دولت، قوه قضائيه و همه دستگاههاي اجرايي كشور را ملزم به تدوين استراتژي مقابله با جنگ نرم كند، قرار دهد.
كوشكي در پايان ميافزايد:تا از اين حالت و وضعيت نابهنجار فعلي كه عملا خاكريزي در مقابل جنگ نرم دشمن نداريم، خارج شويم. وضعيت فعلي ما به شدت شبيه ماههاي اوليه دفاع مقدس است كه نه قرارگاهي، نه ستادي، نه فرماندهي مناسبي، نه تقسيم وظايفي و نه خاكريزي در مقابل حمله دشمن بعثي داشتيم. امروز هم در مقابل تهاجم نرم دشمن همين وضعيت را داريم. به نظرم مهمترين وظيفه مجلس نهم بايد چاره انديشي و سامان دهي تشكيل يك خط دفاعي در مقابل جنگ نرم دشمن باشد.
همانگونه كه اين كارشناس فرهنگي به آن اشاره ميكند بحث ناتوي فرهنگي دشمن، يكي از مهمترين مواردي است كه مجلس نهم بايد با آن دست و پنجه نرم كند و راههاي ورود و حمله آن را ببندد. دولت دهم در سال پاياني خدمت خود به سر ميبرد و ممكن است هيجانات ناشي از انتخابات دوره يازدهم رياست جمهوري و بهتبع آن انتخاب دولت جديد و آغاز به كار كابينه رئيسجمهور آينده كشور را براي مدتي از حالت عادي و روال معمول كارها خارج كند. در اين زمان است كه مجلس و به خصوص كميسيون فرهنگي ميتواند با آرامش به رصد امور بپردازد و از سوء استفاده دشمن از هيجانات ناشي از تغييرات دولت و جايگزيني كابينه جديد جلوگيري كند.
جنگ نرم در حقيقت شامل هرگونه اقدام رواني و تبليغات رسانه اي است كه “جامعه هدف” يا گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و گشوده شدن آتش رقيب را به انفعال يا شكست وا مي دارد. در اين ويژه نامه برآنيم تا مطالب مرتبط با اين مقوله را گردآوري نماييم
جنگ نرم و رسالت دانشگاهيان
خداوند در آيهي 217 سورهي مباركهي بقره ميفرمايد: "و لايزالون يُقاتلونكم حتي يُرَّدوكُم عَنْ دينِكُم إن استطاعُوا". معناي آيه اين است كه دشمنان شما همواره با شما در جنگ هستند. واژه لايزالون، دلالت بر استمرار دارد و گوياي اين است كه دشمنان هميشه با ...
خداوند در آيهي 217 سورهي مباركهي بقره ميفرمايد: "و لايزالون يُقاتلونكم حتي يُرَّدوكُم عَنْ دينِكُم إن استطاعُوا". معناي آيه اين است كه دشمنان شما همواره با شما در جنگ هستند. واژه لايزالون، دلالت بر استمرار دارد و گوياي اين است كه دشمنان هميشه با شما در جنگند منتهي بسته به شرايط مكاني و زماني نوع اين جنگ ممكن است متفاوت باشد. گاهي جنگ، جنگ نظامي است. گاهي اقتصادي است و گاهي نيز فرهنگي.
اصولاً جنگهايي كه از نوع نظامي است و از وسايل و ادوات نظامي در آن استفاده ميشود، بهعنوان جنگ سخت يا Hard War مشهور است. ولي اگر در اين جنگ از وسايل و ادوات و كالاهاي فكري و فرهنگي استفاده شود، اصطلاحاً به آن Soft War يا جنگ نرم اطلاق ميكنند. بنابراين شاخصهي جنگ نرم، استفاده از ابزارهاي فكري و فرهنگي است.
كشورهاي استكباري به اين نتيجه رسيدهاند كه همانگونه كه استعمار به شيوههاي قديم، ديگر جوابگوي نيازها و اقتضائات امروزه نيست و بايد در قالب استعمار نو وارد برخي از كشورها شد، از طريق جنگ سخت نيز چندان نميتوان موفقيتهاي مورد نظر را كسب كرد. بنابراين سعي ميكنند با تمركز بر مسائل فكري، ايدئولوژيك و فرهنگي و در واقع با گشودن جبههي جنگ نرم، به اهداف خود برسند.
امروزه با استفاده از تكنولوژيهاي ارتباطاتي مانند سايتها، وبلاگها و... اين تأثيرگذاري از سوي آنها راحتتر اعمال ميشود. شيوهي عمدهي اين تأثيرگذاري نيز به اين صورت است كه ابتدا مجموعه مؤلفههايي را در ارتباط با يك موضوع استخراج ميكنند؛ يعني در رابطه با موضوعي كه ميخواهند القائي در مورد آن داشته باشند، چند مؤلفه را استخراج كرده و سعي ميكنند دستكم نيمي از اين مجموعه مؤلفهها صادق باشد. آنگاه اين اطلاعات صحيح را بهعنوان پوشش و چتري بهكار ميگيرند تا در دل آن، چند موضوع خلاف واقع و نادرست را با تجزيه و تحليلهايي و بهعنوان كالا و خدمات فكري و فرهنگي به كام مخاطب بريزند.
بنابراين با جذابيت ظاهري كه براي مخاطبان ايجاد ميكنند، آنها را در پي بردن به انگيزهي اصلي، دچار مشكل كنند. زيرا هنگاميكه مخاطب ميبيند چند مورد از اين مؤلفهها صحيح است، ديگر كل آن پديده و تحليل ارائه شده از آن را ميپذيرد. دشمنان از اين طريق ميتوانند اهداف مورد نظر خود را به مخاطب تحميل كنند.
طبيعتاً راه مقابله با جنگ نرم كه امروزه بهطور ويژه دانشگاهيان ما درگير آن هستند، اين است كه اولاً درك كنيم كه اين هم يك نوع جنگ است. گمان نكنيم جنگ، فقط جنگ نظامي و سخت است. طرف مقابل ما در اين جنگ نيز به دنبال اهداف و منافع خاص خود است و چيز ديگري مدّنظرش نيست. درك اينكه در شرايط جنگ نرم قرار داريم، كمك ميكند تا واقعيات اجتماعي و سياسي پيرامونمان را بهتر ببينيم.
نكتهي دوم اينكه بايد درك كنيم اگر در رابطه با يك پديده از سوي رسانههاي بيگانه چند مؤلفه به صورت ظاهراً صحيح القاء ميشود، مؤلفههاي فراوان ديگري هم وجود دارد كه در قالب اين چند مؤلفهي صحيح، به صورت خلاف واقع و كذب به خوراك فكري براي مخاطبان تبديل ميشود. اگر قشر جوان و دانشجويان ما دريابند كه مجموعهي اين مؤلفهها، لزوماً صادق نيست و در دل مؤلفههاي درست، بسياري از مؤلفهها به صورت كاذب وجود دارد، از جذابيت ظاهري كه از طريق القائات فكري و فرهنگي ميتواند بر افكار تأثير بگذارد، كاسته ميشود. در اين رابطه بايد دائماً آگاهيبخشي و يادآوري صورت پذيرد.
آيهي 194 سورهي بقره ميفرمايد: "فمَن اعْتَدي عَليكم فاعْتَدوا عليه بِمثل ما اعتَدي عَليْكم"؛ يعني وقتي دشمنان با شما وارد جنگ شدند، شما هم با آنها مقابله به مثل كنيد. اگر جنگ، جنگ نظامي است بايد از طريق نظامي وارد شد؛ "و أعِدّوا لهم ما اسْتَطعتم مِن قُوّة". اگر جنگ، جنگ اقتصادي است، به همان شيوه و اگر جنگ، جنگ فرهنگي و فكري است بايد مقابل به مثل ما هم به همان صورت شكل بگيرد. بنابراين در كنار موارد پيشگفته و شايد بهعنوان يك محور اساسي، بايد مقابله به مثل هم با همان شيوههاي فكري- فرهنگي و تقويت افكار سالم در ضمير جامعه كار كرد. تلاش براي تقويت روزبهروز باورهاي سالم، هجمههاي فرهنگي و نرم را نيز خنثي خواهد كرد.
در جنگ نرم در طول تاریخ از روش های همانندی استفاده شده است. از این رو می توان گفت بیشتر روش هایی که در گذشته مورد استفاده بوده، هنوز به همان قوت و شدت مورد استفاده دشمنان قرار می گیرد. در تمامی این روش ها تلاش بر آن است تا با بهره گیری از روان شناسی، عواطف و احساسات مخاطب تحت تأثیر قرار گیرد و با تغییر در آن ها، اندیشه ها و افکار شخص را نیز تغییر داده و بر وی چیره شوند.می دانیم که انسان مجموعه ای از بینش ها و نگرش هاست. نگرش ها، ارتباط تنگاتنگی با سه مألفه شناخت، عواطف و احساسات و رفتار دارد. از آن جایی که نمی توان در انسان میان این سه مألفه جدایی مطلق افکند، تغییر و دگرگونی در هر یک از آن ها می تواند در دو چیز دیگر نیز تغییر ایجاد کند. بسیار دیده شده است که شخص از نظر شناخت نسبت به موضوعی در مقام اطمینان و علم عرفی است و یا حتی در مقام قطعیت نشسته است ولی از آن جایی که عواطف و احساسات وی تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر یافته، برخلاف شناخت قطعی و یا علم عادی خود عمل می کند. این که در برخی از روایات درباره جوانان به عنوان جاهلان در مقابل عاقلان سخن به میان آمده و ایشان را عاقل نمی شمارد و یا همین نسبت را درباره زنان نیز اطلاق می کند، از آن روست که اصولاً جوانان و زنان بیش از آن که از شناخت عقلانی و داده های آن متأثر باشند، متأثر از عواطف و احساسات هستند و آن چه رفتار و کردار آنان را مدیریت و کنترل می کند، عواطف و احساسات ایشان است.البته این مسأله خاص این دو گروه نیست بلکه همه انسان ها در چنین شرایطی قرار می گیرند. حتی در گزارش های قرآنی این معنا مورد توجه و اهتمام قرار گرفته است که برخی از خواص نیز که در مقام بصیرت نشسته اند، ممکن است تحت تأثیر عواطف و احساسات خود عمل کنند و آن چه از حقایق را که به دانش خدادادی و نوری کسب کرده اند، نادیده بگیرند و برخلاف آن رفتار نمایند. در قرآن این تغییرپذیری و متأثر شدن، درباره بلعم باعورا و سامری گزارش شده است.مهم ترین روش هایی که در طول تاریخ جنگ نرم و جنگ روانی گزارش شده است، مجموعه ای از روش ها چون روش افک و افتراء، روش شخصیت سازی، روش تخریب شخصیت، روش شایعه سازی، روش افتراء، روش تهدید، روش تحریم و مانند آن است.در روش افک و افتراء، دشمنان تلاش می کنند تا جایگاه رهبران و مسئولان هر جامعه و نظامی را از مقام کاریزماتیک، شخصیت های کامل و سالم و الگوهای مهم دیگران پایین آورده و تنزل دهند. آنان می کوشند با افک و افترا، هاله نورانیتی که از شخصیت سالم و کامل ایشان در نزد پیروان و ملت پدید آمده، از میان بردارند و آنان را حتی از سطح شخصیتی توده مردم نیز فروتر و پایین تر بکشند. از اینرو ترور شخصیت به عنوان مهم ترین روش در جنگ نرم مورد توجه و تأکید قرار می گیرد.در این روش، تلاش می شود تا نخست خود شخص، ترور شخصیت شود و از جایگاه و مقام و منزلت خویش به زیر کشیده شود. هر آن چه که برای ملت و پیروان آن شخص، به عنوان ارزش و الگوی برای دیگران تلقی می شود، با انواع تهمت و بهتان تخریب می شود.در طول تاریخ این گونه رفتارها از سوی دشمنان درباره پیامبران بسیار به کار رفته گزارش شده است. اتهام دزدی و بهره گیری از قدرت و ثروت برای مقاصد شخصی، بهره کشی از دیگران برای مقاصد پست دنیوی و هواهای نفسانی از جمله این امور است که همواره از سوی دشمنان استفاده شده است.در مرحله دوم، اگر ترور شخصیت رهبران، شدنی نشد به سراغ خانواده و بستگان نزدیک وی می روند که ازجمله معروف ترین این وقایع می توان به ترور شخصیت پیامبر گرامی (ص) از طریق افک و بهتان به همسر وی اشاره کرد که در آیه 11 سوره نور گزارشی از آن آمده است. در داستان عیسی (ع) دشمنان یهودی آن حضرت (ع) چون نتوانستند آن حضرت را بی شخصیت کنند، با بهره گیری از افک و بهتان، کوشیدند تا دامن پاک دوشیزه ای چون حضرت مریم (س) را بیالایند و شخصیت کاریز ماتیک آن بزرگوار را هدف گیرند. (مریم آیه 82)
جنگ نرم در قرآن و حدیث
شخصیت سازی
از دیگر روش های جنگ نرم می توان به شخصیت سازی اشاره کرد. دشمنان می کوشند تا رقیبانی از درون همان جامعه برای شخصیت های اصلی و رهبران جامعه ایجاد کنند. در این کار با گزینش کسانی که قابلیت هایی را در اختیار دارند، با روش جایگزین سازی می کوشند تا جا به جایی در سطوح رهبری را فراهم آورند و با کم ترین هزینه، بیش ترین سود را ببرند. در داستان حضرت موسی (ع) فرعون کوشید تا نخست با ساحران (اعراف آیات 511 تا 711 و نیز شعراء آیات 34 تا 54 و آیات دیگر) و سپس با بلعم باعورا (اعراف آیه 671) به اهداف خود برسد و جایگزینی برای آن حضرت (ع) بسازد که از نظر او همتراز شخصیتی موسی (ع) بودند. در زمان پیامبر (ص) نیز با معرفی دو نفر به عنوان همتراز ایشان تلاش شد با شخصیت سازی دیگران، جایگزینی برای آن حضرت معرفی کنند و قدرت را با انتقال به آنان مدیریت و مهار کنند. (زخرف آیه 13)
در جهان معاصر نیز با اهدای جوایز بین المللی چون صلح نوبل و حقوق بشر و شخصیت سازی از طریق رسانه ها، همانند سازی و شخصیت سازی برای رهبران صورت می گیرد.
روش ارتداد
از روش های جنگ روانی، بازی با ارزش های جامعه با ایمان و ارتداد نسبت به آن است. برخی از دشمنان از کافران و منافقان، با بهره گیری از این شیوه می کوشند تا تردید و دودلی را در جامعه بیفکنند. از این رو گاه با ابزار ایمان و همدلی و همراهی ظاهری با مسئولان و مردم، و سپس اظهار کفر وبی ایمانی نسبت به آن می کوشند تا مردم را دچار تردید نسبت به آموزه ها و ارزش ها و باورهای خود کنند. همراهی با شخصیت های اجتماعی و رهبران و تایید مواضع آنان و سپس مخالفت با آنان، بسیاری از سست ایمان ها و بیماردلان را به تردید می افکند و زمینه اختلاف و تفرقه را فراهم می آورد. قرآن گزارش می کند که در دوره پیامبر (ص) دشمنان از این روش بسیار سود می بردند. (نساء آیات 731 و 831)
بازی با ایمان از طریق ارتداد از مهم ترین روش هایی است که دشمنان برای تخریب روحیه مومنان از آن بهره می گیرند. درجهان امروز نیز این شیوه بارها از طریق دشمنان مورد استفاده قرار گرفته است. دشمنان حتی کوشیدند تا برای تاثیرگذاری بیش تر، مدت زمانی را در ظاهر ایمانی به سر برند و سپس با نفوذ در لایه های اجتماعی و وجیه المله شدن، توانستند با بازگشت و ارتداد خود ضربه های استواری به ایمان اشخاص سست ایمان بزنند.
شایعه سازی
روش شایعه سازی و شایعه پراکنی از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم به شدت مورد توجه و کاربرد است. این روش حتی در میدان جنگ برای کاهش روحیه سربازان به کار می رود. در جنگ احد دشمنان با شایعه کشته شدن پیامبر (ص) تلاش کردند تا موجب اختلاف و فرار و از هم پاشیدگی ارتش اسلام شوند.
در قرآن گزارش های بسیاری درباره شایعه و نقش آن در تضعیف روحیه و حتی شکست ارتش ها بیان شده که می توان به آیه 38 سوره نساء 06 سوره احزاب و 471 و 571 سوره آل عمران اشاره کرد. در این آیات از نقش تخریبی شایعه و آثار آن در شکست ارتش ها سخن گفته شده و از مومنان خواسته شده تا در دام شایعه سازی دشمن قرار نگرفته و به عنوان عامل دشمن به شایعه پراکنی اقدام نکنند و در حقیقت آب به آسیاب دشمن نریزند.
روش تهدید و تحریم از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم بسیار مورد توجه است. یکی از روش هایی که قرآن به مومنان پیشنهاد می دهد، بهره گیری از روش تهدید از طریق ترساندن و ارعاب است. فراهم آوری تمام قدرت های نظامی و غیرنظامی از نظر عده و عده می تواند موجب ترس وهراس دشمن شود و امکان هرگونه واکنش و عکس العمل درستی را از آنان سلب کنند. (انفال آیه 06)
بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه چون قشر دانشگاهي بيشتر با مقولهي فكر و فرهنگ ارتباط دارد، در جنگ نرم دشمن نيز اين قشر در اولويتهاي بالاي آنها قرار ميگيرد. حال اگر در قشر تجّار، بازرگانان و... وارد شويم، مباحث اقتصادي و جنگ اقتصادي همچون تحريم و... بيشتر مدّنظر است و مباحث ايدئولوژيكي و فكري چندان موضوعيت پيدا نميكند. بنابراين دانشگاهيان كه بيشتر با دانش، كتاب، ايدئولوژي و فرهنگ و... سر و كار دارند، گروه مخاطب و هدف اصلي دشمن در جنگ نرم هستند.
در مورد نقش اساتيد دانشگاه در مقابله با جنگ نرم نيز اين نكته حائز اهميت است كه نقش روشنگر آنها براي دانشجويان بسيار اساسي است. استادان دانشگاه ميتوانند ادراك مناسب از وضعيت موجود را به دانشجويان خود منتقل كنند. بدون شك اگر دشمنان ما مانند آمريكا و اسرائيل، حرفهاي جذابي ميزنند، دلشان براي اين كشور نسوخته يا دنبال منافع ملي ما نيستند. انگيزههاي آنها از توجه به كشورهاي خاورميانه را ميتوان در عراق و افغانستان مشاهده كرد. بنابراين جذابيتهاي ظاهري كه دشمن در قالب القائاتش ايجاد ميكند، بايد توسط اساتيد براي دانشجويان كالبدشكافي شود.
ما و مواجهه با جنگ نرم
درباره «جنگ نرم» و ارتباط آن با تحولات اجتماعي از منظرهاي متفاوتي سخن گفته شده است. اين واژه بخصوص بعد از انتخابات اخير ايران وارد مباحثات روزمره اجتماعي ما شده و از بحث هاي آكادميك -دانشگاهي-فاصله گرفته است. در عين حال از آنجا كه از جنگ نرم بعنوان يك تهديد مهم عليه انقلاب ياد مي شود، توجه به ابعاد آن ضروري است كه به بعضي از موارد آن اشاره مي كنيم:
1-واژه جنگ نرم (Soft War) در برابر جنگ سخت (Hard War) كاربرد دارد البته گاهي به جاي جنگ از واژه هاي تهديد يا قدرت استفاده مي شود ولي در نهايت معمولا به يك مفهوم ختم مي شود. نظريه جنگ نرم طي دهه هاي اخير وارد ادبيات سياسي شده است. دراين باره منسجم ترين كتابي كه با عنوان Soft Power- قدرت نرم- انتشار يافته به جوزف ناي تعلق دارد. وي معتقد است مبناي قدرت سخت يا جنگ سخت بر «اجبار» و مبناي قدرت نرم بر «اقناع» است او برخلاف بعضي از صاحب نظران، اقتصاد و ديپلماسي را در زيرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام برده است. البته اگر مبناي قدرت سخت بر اجبار و مبناي قدرت نرم بر اقناع باشد مي توان به اين تفكيك جوزف ناي خورده گرفت چرا كه رسانه، اقتصاد و ديپلماسي مي توانند در ذيل هر دو عنوان سخت يا نرم قرار گيرند. نرم يا سخت بودن آن بستگي به اين دارد كه در نهايت براي وادار كردن طرف مقابل به انجام كاري يا بازداشتن او از كاري استفاده مي شود يا از اين ها بعنوان يك اقدام تشويقي و اقناعي استفاده مي شود اما به هر حال در اينكه امروز استفاده از قدرت نرم براي تامين منافع ملي و تماميت ارضي و حفظ كشور يك ضرورت است و مراقبت از كشور در برابر تهديد نرم حياتي است، اختلافي وجود ندارد.
2- حوادث پس از انتخابات كشور نشان داد كه استفاده از قدرت نرم عليه تماميت ارضي، استقلال و هويت ملي كشور تنها در شرايط ضعف و شكست نظام اتفاق نمي افتد بلكه در «پيروزي هاي خيره كننده» هم از اين ابزار براي تضعيف موقعيت داخلي و بين المللي انقلاب و نظام استفاده مي شود از اين رو رهبرمعظم انقلاب اسلامي براي خنثي كردن اين مرحله حساس از تهديدهاي دشمن، دانشجويان، اساتيد دانشگاهها و هنرمندان را به ميدان فراخوانده اند.
اين فراخوان از يك سو پايان نيافتن توطئه نرم عليه انقلاب را تداعي مي كند و از سوي ديگر نشان مي دهد كه اگر چه تهديد نرم علاوه بر «موجوديت»، «امنيت» و «اصالت» نظام را هدف قرار داده است ولي رزمندگان سنگر انقلاب در اين ميدان اولا و بالذات نيروهاي امنيتي نيستند هرچند نيروهاي امنيتي نيز در اين ميدان وظيفه حساسي را به دوش دارند.
3- در جنگ نرم، دشمن از ادبيات سياه- تاريك نشان دادن آينده- بهره مي گيرد و با سوار شدن بر مركب ترديد- در اصول، مباني و دستاوردها- تلاش مي كند تا نظام و حافظان آن را مرعوب نمايد و با فرسايشي كردن فضاي سياسي، نيروهاي اصلي نگهدارنده را خسته نمايد بر اين اساس طي دو ماه گذشته ما شاهد حداكثر سياه نمايي روي موفقيت هاي بزرگ نظام- شامل موفقيت در جلب بي نظير حضور مردم در صحنه انتخابات، موفقيت هاي بزرگ در سياست خارجي، موفقيت بزرگ در كم كردن فاصله طبقات اجتماعي، موفقيت بزرگ در پاكدستي مديران و فعاليت شبانه روزي آنان، به ثمر نشستن سياست هاي منطقه اي ايران، روزآمد كردن شعارهاي انقلاب و...- بوده ايم. در همان حال نيروهاي داخلي جنگ نرم با نيروها و قدرت هاي خارجي جنگ نرم چنان آميختند كه سوا كردن اين دو از يكديگر به غايت دشوار گرديد اين همه براي آن بود كه به شهروند ايراني كه براي انقلاب و نظام برآمده از آن بيش از 40 سال تلاش كرده است، بباورانند كه حرف هاي انقلاب از اساس نادرست است. ببينيد نخست وزير اوائل انقلاب و رئيس جمهور سابق و رئيس مجلس اسبق و... چه مي گويند و چگونه براي دست يافتن به قدرت، خود را به آب و آتش مي زنند پس اين دعواها همه ماهيت قدرت طلبي دارند! كنار بكشيد!، هرچه مي خواهد بشود، بشود!
رهبر معظم انقلاب اسلامي - دامت بركاته- براي خنثي شدن اين ترفند به اساتيد دانشگاهها فرمودند «لازم نيست شما از افراد نام ببريد ولي لازم است كه به دانشجويان اميد بدهيد تا دستاوردهاي بزرگ كشورشان را كوچك نبينند.»
4- در جنگ نرم، دشمن با واقعيت كاري ندارد بلكه او واقعيت را براي مخاطب مي سازد. شما همين روزها شاهديد با وجود اينكه بعضي از كساني كه از آنان به «شهداي سبز» نام برده مي شد، زنده بودن خود را در تلويزيون اعلام كردند، هنوز بعنوان كشته ياد مي شوند! و جالب تر اينكه تلاش وسيعي صورت مي گيرد تا تعداد اين كشته ها به 72 تن برسد حتي اگر لازم شد نام دختري كه چندين بار از منزل متواري شده و در نهايت هفته ها بعد از حوادث انتخاباتي خود را از پل عابر پياده به زير افكنده و جان باخته است در ليست «شهدا» قرار مي دهند تا اين عدد مقدس تكميل شود. در اين صحنه اساساً واقعيت مهم نيست. مهم اين است كه در بازي تبليغات سياه، روي چه چيزي توافق و تأكيد شده است. البته براي مردم ايران واقعيت ها پوشيده نيستند و عدم واقعيت هاي خلاف گوها هم سكه اي است كه عمر آن به 10 روز نرسيد.
5- در اين جنگ نرم، محيط هاي جوان «ميدان مناسب» ارزيابي مي شود، در واقع استفاده از «احساسات» و «مظلوم گرايي» چاشني اقدامات خطرناك و هزينه بري است كه فرماندهان آشوب خود از پذيرش آن اجتناب مي ورزند. در اين ميدان آن دسته از نيروهاي جوان كه به دليل برخورداري از «زيركي سياسي» و «فهم استوار» دست فتنه گران را مي خوانند وظيفه اي خاص بر عهده دارند. كما اينكه نخبگان دوران ديده هم براي كنار زدن پرده هاي ترديد -كه گاهي پرده هاي ترديد، دلهاي پاك را هم مي لرزاند- بايد به ميدان آمده و حقايق را بيان نمايند. از اين رو رهبر معظم انقلاب روي رسالت دانشجويان - با عنوان افسران جوان- و اساتيد دانشگاه - با عنوان فرماندهان خودي جبهه نرم- انگشت گذاشته و مسئوليت شان را يادآور شدند.
6- در جنگ نرم، دشمن اصلي هزينه چنداني نمي پردازد- اگر چه البته پول زيادي خرج مي كند- هزينه را نيروهاي داخلي- عمدتاً با دريافت حق العمل - مي پردازند و صد البته در اين ميدان آن دسته از نيروهاي داخلي كه براي تغيير وضع موجود انگيزه شخصي قوي تري دارند نقش برجسته تري دارند. براي پاره اي از مسئولان سابق مانع شدن از «كنار رفتن پرده ها» مهمترين انگيزه شخصي است. بعضي از نخبگان گردن كلفت كه در كشور به انواع فسادها آلوده شده اند، طبعاً نمي خواهند باب سؤالات باز شود از اين رو حاضرند به قيمت زير سؤال رفتن كشور، ريخته شدن خون بي گناهان و بر باد رفتن حيثيت ملي مانع مفتوح شدن پرونده ها شوند. اين ها به آساني و به طرفه العيني جذب برنامه هاي دشمنان قسم خورده اسلام مي شوند و عناوين سياسي آنان، مانعي براي ايفاي نقش در براندازي نظام نخواهد بود. با اين وصف اگر كسي تصور كند براي وحدت مي توان از خطاهاي آنان چشم پوشي كرد، دچار خطاي بزرگتري شده است. اگر اقدام آنان صرفاً يك «خطا» باشد كه بر تداوم آن اصرار نمي شود. آنان در بيانيه هاي رسمي با صراحت مي گويند نظام كوتاه بيايد تا ما كوتاه بيائيم. نظام بايد از چه چيزي كوتاه بيايد؟ بدون ترديد منظور آنان كوتاه آمدن نظام در پرونده هاي كلان سوءاستفاده هاي اقتصادي و مالي است. همين چند روز پيش يكي از اين افراد در نامه اي از قوه قضائيه خواسته است كه از پيگيري پرونده دو متهم- كه اينك در بازداشت به سر مي برند- خودداري كند. استدلال ظاهري اين است كه اين دو به فلان دولت وقت كمك هاي مؤثري در جذب كمك هاي خارجي به كشور داشته اند ولي اين واقعيت ندارد. واقعيت اين است كه اين دو نفر واسطه سوءاستفاده هاي ميلياردي «بعضي ها» بوده اند و پيگيري اين پرونده مي تواند اين روابط ناسالم و شرم آور اقتصادي را برملا كند. در همان حال برخي از خبرها حكايت از اين دارد كه اين دو با سازمان جاسوسي آمريكا مرتبط بوده اند كه در نامه توصيه مورد اشاره بي اهميت فرض شده است!
7- جنگ نرم، صحنه تقابل دروغ هاي بزرگ با واقعيت هاي ترديدناپذير است در اين ميدان دروغ هاي بزرگ لباس واقعيت هاي ترديدناپذير به تن مي كنند و واقعيت هاي ترديدناپذير، دروغ هاي بزرگ خوانده مي شوند. بيانيه ها و نامه هاي اخير آقايان موسوي و كروبي كه از طريق حدود 2500 سايت و وبلاگ بازتاب داده شده و پي درپي در تلويزيونها و راديوهاي آمريكا، اروپا، اسرائيل و عربستان نشخوار مي شوند، دروغ هاي بزرگي اند كه به پيكار واقعيت هاي ترديدناپذير آمده اند. در اين جنگ نرم، كافي است كه هواداران جبهه حق بيدار باشند و بيكار ننشيند چرا كه زبان حق هميشه مؤثرتر از زبان باطل است و نيك مي دانيم كه «للحق دوله و للباطل جوله».
● جنگ نرم، راهبرد اصلی شیاطین
هر چند تاریخ پر از گزارش هایی درباره جنگ ها و خونریزی های میان بشر است و تاریخ مکتوب بشر، چیزی جز تاریخ جنگ ها و کشتار و غارت ها نیست، ولی باید توجه داشت که بخش اعظم تاریخ نانوشته بشر اختصاص به جنگ نرم دارد؛ زیرا اگر دولت ها و اقوام به تسلط بر اقوام و ملت های دیگر می اندیشیدند تا قومی را از صفحه روزگار نیست کنند تا ملتی را به بردگی بکشند، ولی بیشتر مردم جدا از دولت ها و ملت ها، به یک جنگ دایمی مشغول بوده و هستند که مبتنی بر تسلط بر اذهان و قلوب می باشد.
خصومت میان بشر امری طبیعی است، زیرا در انسان صفات و ویژگی هایی است که پیامد آن خصومت و درگیری و حتی خونریزی و کشتار است. چنانکه فرشتگان هنگام آفرینش حضرت آدم(ع) اعتراض می کنند که این آفرینش جدید به سبب طبیعت خودش دست به خونریزی و کشتار خواهد زد و لذا بهتر است که آفریده نشود تا زمین به جنایتکاری دیگر آلوده نشود. (بقره، آیه۳۰)
خداوند نیز این اعتراض را می پذیرد، ولی به نکته ای اشاره می کند که آفرینش آدم و بشر را معقول و نطقی می سازد. به این معنا که انسان قابلیت هایی را داراست که هیچ آفریده ای دیگر ندارد؛ زیرا انسان فراتر از موجودات معقول که تنها توانایی تسبیح و تقدیس و تنزیه خداوند را دارند، می تواند مظهر تمامی اسماء و صفات الهی باشد و در مقام تشبیه گام بردارد و خلافت الهی را به عهده گیرد و متاله و ربانی شود و مظهر الوهیت و ربوبیت الهی گردد. از این رو با سجده، اطاعت خود را از خلافت الهی نشان دادند و پذیرفتند که با همه نقصی که بشر دارد، ولی به سبب مظهر بودن در الوهیت و ربوبیت، می تواند خلیفه خداوندی باشد. (بقره، آیات ۳۱ تا ۳۳)
بنابراین، اگر در آفرینش انسان مضار هست، ولی منافع آفرینش بیشتر از مضار اوست؛ پس با همه نقصی که در این جنبه برای بشر است، ولی کمالات اوست که انسان را در جایگاه اشرف آفریده ها می نشاند و موجب تکریم او می شود. (نساء، آیه۷۰)
همین نقص طبیعی در بشر، دارای دو جنبه مثبت و منفی است؛ بدین معنی که همان گونه که فرصت رشد او را فراهم می آورد و زمینه انتخاب ارادی و اختیاری او می شود، همچنین فرصتی برای دشمن انسان فراهم می کند تا از راه این نقص بر او مسلط شود و سوگند و مدعای خود را راست کرده و تصدیق نماید؛ زیرا ابلیس که به ظاهر خاکی انسان و نواقص او توجه داشته، انسان را شایسته خلافت ندانسته و از سجده پذیرش خلافت و اطاعت خودداری می کند و مدعی می شود که من از انسان به سبب ظاهر ناری و آتشی ام برتر هستم و می بایست خلافت الهی به من برسد. از آن جایی که این تکبر و استکبار از سوی ابلیس به معنای تمرد و طغیان و فسق نسبت به خداوند می باشد، از مقام قدسی خود هبوط می کند و همین هبوط، کینه انسان را در وی تقویت می نماید. پس هنگامی که مهلت می یابد تا زمان مشخص و معینی زنده بماند، سوگند می خورد تا انتقام خود را از بشر بگیرد و همه را گمراه کند تا انسان نتواند متأله و ربانی شود و خلافت الهی را به عهده گیرد. (بقره، آیات ۳۰ تا ۳۷؛ طه، آیات۱۲۰ تا ۱۲۳، ص آیات ۸۰ تا ۸۳ و آیات دیگر)
ابلیس از آنجایی که ناتوان از تصرفات فیزیکی است و تنها می تواند وسوسه کند (اعراف، آیه ۲۰، طه آیه۱۲۰، الناس آیه۵) جنگ خویش را مبتنی بر جنگ نرم قرار داده است؛ ازسوی دیگر هدف ابلیس به بندگی کشاندن انسانهاست تا از بندگی خداوند به بندگی او متمایل شوند و او را معبود خود سازند، بنابراین کشتن و بردگی انسان برای او تنها یک مقدمه است نه یک هدف اصلی و راهبردی.
در جنگ نرم، ابلیس بر آن است تا به جای بردگی انسان را بنده خودسازند. ابلیس برای رسیدن به این هدف، کارش را از بندگی هواهای نفسانی آغاز می کند؛ زیرا شرایط درونی برای این بندگی فراهم است. پس کاری می کند تا انسان نخست بنده هواهای نفسانی شود (جاثیه، آیه۲۳) و به جای مسیر تقوا و پیروی از الهامات الهی و وحی خداوندی، از الهامات و وحی فجوری، شیطان را پیروی نماید. (شمس، آیات ۷ و ۸؛ انعام، آیه ۱۲۱)
پس هدف اصلی ابلیس، بندگی انسان و پذیرش ولایت شیطان است؛ اما این بدان معنا نیست که ابلیس خونریزی و جنگ و کشتار را ناخوش دارد؛ زیرا این رفتار و اعمال موجب می شود تا انسان از خداوند و خلافت الهی دور شود و به ولایت شیطان نزدیک و در نهایت ابلیس را معبود خود قرار دهد؛ درحالی که از عبادت شیطان منع شده بود. ولی در دام ابلیس گرفتار شده و او را معبود خود قرار داده است. (یس، آیه ۶۰؛ کهف، آیه ۵۰)
برای دیدن بقیه مطالب مربوط به جنگ نرم اینجا کلیک کنید