» دیدگاه امام خمینی (ره) و مبارزه با خرافه گرایی

مهرگان
 
 
 

دیدگاه امام خمینی (ره) و مبارزه با خرافه گرایی

25 اسفند 1390

دیدگاه امام خمینی (ره) و مبارزه با خرافه گرایی




مدیرمسوول روزنامه جمهوری اسلامی ایران در مطلبی با موضوع دیدگاه امام خمینی (ره) و مبارزه با خرافه گرایی، ترویج خرافه را برنامه دشمنان دین و برای مبارزه با دینداری بیان کرد و با ارائه مستنداتی تاکید کرد که طبق منابع موجود، بزرگان دین همواره با خرافات برخورد کرده اند و با اشاره به خاطراتی از بنیانگذار عظیم الشان جمهوری اسلامی ایران در برخورد با موضوع خرافه و مروجان خرافه گرایی، از ایشان نقل کرد: «باید سعی کنیم حصارهای خرافات و جهل را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (ص) برسیم و امروز غریب‌ترین چیزها همین اسلام است ...».

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری مطلبی را در اختیار سایت بین المللی شفقنا (همکاری های خبری شیعه) قرار داد که از سخنان وی در یکی از جلسات با موضوع خرافه، برداشت شده که به تشریح دیدگاه امام خمینی (ره) درباره خرافه و نحوه مبارزه با خرافه گرایی اختصاص دارد. همین جا اعلام می شود که شفقنا آمادگی دارد زمینه ی بحث را در این حوزه گشوده و نقدها و دیدگاه های دیگر شخصیت ها را نیز چه در این زمینه و چه در باره ی مطالب منتشر شده ازجمله این مطلب منعکس سازد.

مسیح مهاجری به بررسی ریشه لغوی خرافه، سابقه خرافات قبل از اسلام، برخورد قرآن، پیامبر اکرم و ائمه (ع) با خرافات، محکمات و متشابهات این بحث، انواع خرافات، نظر اسلام درباره هر یک از انواع خرافات، برخورد امام خمینی (ره) با خرافات و اوج مبارزات امام خمینی علیه خرافات پرداخته است.
متن بحث وی درباره خرافه به این شرح است:

مفهوم خرافات از نظر لغوی، دو بحث دارد یعنی گفته شده که از دو ریشه گرفته شده است. لغویون اولین ریشه ای که برای خرافات مطرح کرده‌اند از خریف است که از ریشه خَرَفَ است. در زبان عربی به پاییز گفته می‌شود و به میوه‌‌‌چینی خرافات می‌گویند و چون معمولا اکثر میوه‌ها در پاییز چیده می‌شود و چیدن میوه باعث خوشحالی مردم می‌شود به همین دلیل کلمه "خرافات" در مورد چیزی که باعث خوشحالی می‌شود، استفاده شد. کسانی که حرف‌های خوشحال کننده می‌زنند ممکن است حرف‌های بی‌مأخذ هم بزنند برای اینکه زیادتر باعث خوشحالی شوند؛ برای اشاره به خرافات هم (یعنی همین چیز‌های بی‌مأخذ) از تعبیر خریف و خرافات و میوه‌چینی استفاده می‌شود.

ریشه دیگر این که مردی به نام خرافه در زمان پیغمبر اکرم (ص) در یکی از طوایف عرب زندگی می‌کرد که مدتی در اسارت اجنه بود و از آن‌ها داستان‌هایی نقل کرد که خیلی از آن‌ داستان‌ها بی‌مأخذ و بی‌پایه بودند از آن به بعد خرافات و خرافه با نام آن شخص عجین شد و چون نام او خرافه بود به مطالب بی‌مأخذ خرافه می‌گفتند.

سابقه خرافات قبل از اسلام

از نظر سابقه، خرافات قبل از اسلام هم وجود داشته است. در ادیان سابق هم حتی وجود داشته کما اینکه در دین اسلام هم هست منتها به عنوان چیزی که به دین یا ادیان نسبت داده شده است نه جزء واقعی دین. در قرآن کریم آیه 171 سوره نسا خدای متعال می‌فرماید:
«یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم و لا تقولوا على الله الا الحق انما المسیح عیسى ابن مریم رسول الله و کلمته القاها الى مریم و روح منه فآمنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثة انتهوا خیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد له ما فی السماوات و ما فی الارض و کفى بالله وکیلا»(171)
«اى اهل کتاب در دین خود غلو مکنید و در باره خدا جز [سخن] درست مگویید مسیح عیسى بن مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سه‏گانه است باز ایستید که براى شما بهتر است خدا فقط معبودى یگانه است منزه از آن است که براى او فرزندى باشد آن چه در آسمان‌ها و آن چه در زمین است از آن اوست و خداوند بس کارساز است 171».
غلو در این جا به معنای گفتن چیزی که درست نیست و پایه‌ای ندارد به کار رفته است.
«و اذکروا نعمة الله علیکم و میثاقه الذی واثقکم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا و اتقوا الله ان الله علیم بذات الصدور»: «و نعمتى را که خدا بر شما ارزانى داشته و [نیز] پیمانى را که شما را به [انجام] آن متعهد گردانیده به یاد آورید آنگاه که گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم و از خدا پروا دارید که خدا به راز دل ها آگاه است». آیه 7 سوره مائده
سفارش قرآن کریم و هدفی که از بیان این آیات دارد این است که به ما می‌فرماید چیزی که حق نیست، نگویید. علت خطابات قرآن در این زمینه این است که یهود و نصارا برای خدا فرزندانی را قائل شده‌ بودند که در سوره توبه آیه 30 این را بیان می‌کند: «و قالت الیهود عزیر بن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافوافهم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله اَنّی یؤفکون»: «و یهود گفتند عزیر پسر خداست و نصارى گفتند مسیح پسر خداست این سخنى است [باطل] که به زبان مى‏آورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده‏اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده مى‏شوند».
علاوه بر این که حرف آن‌ها نادرست می‌داند، آن‌ها را مورد خطاب مرگ هم قرار می‌دهد و می‌فرماید کشته باد کسی که چنین حرفی می‌زند، خدا بکشد این‌ افراد را که به خدا نسبت داشتن فرزند می‌دهند و حرف بی‌پایه می‌زنند.
برخورد قرآن، پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) با خرافات
در زمان پیغمبر اسلام (ص) هم مسایلی پیش آمد که من یکی از آن‌ها را که مربوط به فرزند ایشان است، نقل می‌کنم لکن قبل از آن با فرازی از خود قرآن کریم آشنا می‌شویم که با کسانی که حرف‌های بی‌پایه می‌زنند برخورد کرده است. آیه نقل کرده که می‌فرماید: «قتل الخراصون (10)الذین هم فی غمرة ساهون (11)» سوره الذاریات: «مرگ بر افراد یاوه گو، کسانی که حرف‌های بی‌پایه و بی‌مأخذ می‌زنند»؛ حرف‌هایی که درست نیست و این‌ها دچار غفلت هستند که این حرف‌ها را می‌زنند. آیه البته در مورد کسانی است که معاد را انکار می‌کنند اما نسبت به همه مطالب بی‌مأخذ و بی‌پایه تعمیم دارد.
درباره پاک نگهداشتن مساجد از غیر خدا در سوره جن مطلبی است که می‌فرماید:
«و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» (18)
«مساجد متعلق به خداست، غیر از خدا را در مساجد نخوانید».
موردی که از پیامبر اکرم (ص) در برخورد با خرافه عرض کردم مربوط است به ابراهیم فرزند 18 ماهه ایشان که در سال پنج هجری در مدینه فوت می‌کند و مردم بلافاصله چون می‌بینند آفتاب گرفتگی اتفاق ‌افتاد، این دو را به هم وصل می‌کنند و می‌گویند چون فرزند پیامبر است این اتفاق افتاده و به امر خدا آفتاب گرفته برای این که کائنات با پیامبر اکرم (ص) ابراز همدردی ‌کنند. طبعا این حرف بی‌پایه و خرافی بود و وقتی پیامبر (ص) این حرف را شنیدند با عجله و بدون فوت وقت در همان روز به مسجد رفتند و مردم را به مسجد دعوت کردند و سخنرانی کردند و این جمله را فرمودند که خورشید و ماه هر دو آیه‌ای از آیات خدا هستند که به امر خدا در حرکتند و هر کاری که انجام می‌دهند به امر خداست و خورشید گرفتگی و امثال آن بخاطر مرگ و حیات کسی اتفاق نمی‌افتد؛ این‌ها جریان طبیعی دارند که ربطی به این مسایل ندارد.
خدمت حضرت صادق (ع) بعضی‌ها خبری را عرض کردند که شخصی به نام ابی بن کعب انصاری اذان را در خواب شنیده و از زبان اوست که اذان درست شده این اذانی که ما می‌گوییم به خاطر این که او آدم خوبی بوده و خواب دیده و این‌ها را گفته و همه هم قبول کرده‌اند. حضرت امام صادق علیه السلام این مطلب را رد کرده و فرمودند که این‌ها دروغ می‌گویند و چنین چیزی اتفاق نیفتاده است. اذان متعلق به دین خداست و دین خدا بالاتر از این است که از طریق خواب به مردم داده شود.
محکمات و متشابهات این بحث
در این جا بحث محکمات و متشابهات مبحث خرافات را عرض می‌کنم. چون بحث‌هایی مطرح می‌شود که در برخی شاید ایجاد سوال کند. با دانستن محکمات و متشابهات بحث سوالات خود به خود حل خواهد شد. یکی از محکمات بحث، این است که آن چه ما از زبان وحی داریم قبول داریم، ولو خواب باشد مثل خواب حضرت یوسف، مثل خوابی که فرعون تعریف کرد و حضرت یوسف تعبیر کردند یا خواب حضرت اسماعیل و ابراهیم و نه هر خوابی. معجزات انبیاء از محکمات هستند. آن‌هایی که با خبر مسلم و در قرآن و با سند باشد. کرامات معصومین نیز همین طور، آن‌ها هم جزو محکمات هستند.
در مورد سالکین و عارفین واقعی آن چه می‌شنویم لزومی ندارد که مبنای اعتقادی خودمان قرار دهیم و لازم هم نیست که رد کنیم. توصیه بزرگان این است که هر چه را که می‌شنوید رد نکنید ولی این طور هم نباشد که آن‌ها را جزو مبانی اعتقادی خودتان قرار دهید. چون اتفاق افتاده که همین آقایان سالکان و عرفا در مواقعی چیز‌هایی دیدند و مطالبی گفتند که خیلی هم قابل اعتماد و تکیه نیستند. لزومی ندارد جزو مبانی اعتقادی ما باشد. رد هم نکنیم اشکالی ندارد.
بنابراین بین محکم و متشابه فصلی باز می‌شود؛ میان عرفان و تصوف مصطلح امروز تفاوتی وجود دارد. در یک تعبیر تصوف تقریبا عرفان است. در مورد عرفا، تعبیر متصوفه هم به کار برده شده است اما تصوف امروزی فرق دارد. اگر صحبتی در مورد تصوف می‌کنیم تصوف موجود امروزی است که خصوصیات‌اش را از احکام معصومین صحبت خواهیم کرد. این‌ها جزو موارد مردود است ولی عرفان را جزو محکمات می‌دانیم و قبول داریم.
در میان مداحان و وعاظ هم اگر صحبتی بکنیم بین وعاظ و مداحان با تقوا و صاحب معلومات با وعاظ و مداحان بی‌سواد و بی‌تقوا فرق است؛ یعنی این طور معنی نشود که هر وقت گفتیم وعاظ و مداح و امام و روحانی منظور هر واعظی است، هر مداحی است نه در وعاظ و مداحان و روحانیون هم آدم‌هایی باسواد و بی‌سواد هر دو داریم. آدم‌هایی باتقوا و بی‌تقوا هر دو را داریم. آن جایی که نقد می‌کنیم و رد می‌کنیم منظور بی‌سواد‌ها هستند که دنبال خرافات و حرف‌های بی‌ربط هستند. این در جا‌های دیگر هم هست در میان پزشکان هم هست. مثل تفاوت پزشکان اهل خدمت باتقوا و دلسوز و پزشکان سوداگر و دنبال کلاهبرداری.
آخرین مورد، اعتقاد به مهدویت است که اعتقادی مترقی و متکی بر مبانی دینی است ولی سوءاستفاده‌های زیادی هم از آن می‌شود؛ بنابراین، این‌ها مرز‌های محکمات و متشابهات است. این طور نیست که هر کسی اسم امام زمان (عج) را آورد و ادعایی در باره امام زمان (عج) کرد ما بگوییم مقدس است. باید بین آدم‌هایی که حرف‌های خرافی و بی‌پایه می‌زنند یا کسانی که حرف‌های درست و مستدل و مبتنی بر مبانی درست می‌زنند فرق بگذاریم.
این نکات 7 گانه را برای این گفتیم که در صحبت‌ها وقتی از برخی متشابهات صحبت می‌کنیم، محکماتش را قبلا گفته باشیم، روشن باشد که منظورمان چیست. هر چیز و هر کسی را رد نمی‌کنیم. چون این بحث حساس و لغزنده است شاید در ذهن برخی این طور باشد که این آقا بی‌دین است ولی دینداری غیر از خرافه گرایی و حرف‌های بی‌ربط است.
انواع خرافات
وقتی خرافات به معنای هر چیز بی‌پایه باشد، یکی از موارد آن صوفی‌گری است که سابقه طولانی دارد و آیاتی که در مورد غلو خواندیم صوفی گری از مصادیق لاتغلوا فی دینکم است که وقتی آیات را خواندم، دلایلش را عرض کردم. در میان بزرگان دین و ائمه غیر معصوم ائمه مذاهب دیگر حتی صحبت‌هایی شده و حرف‌هایی از زبان آن‌ها نقل شده و افراد بزرگ دیگر که اشاره می‌کنم که مایه تعجب است و خیلی غلو در آن‌ها هست. مثلا از امام شافعی که امام فرقه یا مذهب شافعی است (شافعی نزدیک‌ترین فرقه به تشیع است خیلی مشترکات با ما دارد).
«و مات الشافعی و لیس یدری علی ربه ام رب الله؟» است. این که او چه قصدی داشت بحث دیگری است ولی ظاهر این عبارت شرک است «شافعی مرد و آخر نفهمید که خدای او علی است یا کس دیگری». خدا خداست یا علی خداست.
از شاعر بلند آوازه دوران ما مرحوم شهریار در یکی از اشعار معروفش بیتی است که درباره حضرت علی علیه السلام می‌گوید:
نه خدا توانمش گفت نه بشر توانمش خواند/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بنده اگر آن جا خدمت شان بودم می‌گفتم که هیچ تحیری ندارد، بشر بخوانید. برای این که در دو جای قرآن داریم که به پیامبر می‌فرماید که به مردم بفرمایید من مثل شما بشر هستم، قل انما انا بشر مثلکم. حضرت علی هم که نسبت به پیامبر اظهار اخلاص و بندگی کرده؛ بندگی نه به این معنی که پیامبر معبود او باشد به معنای این که من غلام و چاکر شمایم. فرموده: (انا عبد من عبید محمد)، بنابراین چه تحیر و چه تردیدی؟ چرا نگوییم که علی بشر است؟ چیزی بالاتر از بشر نیست. البته بشر هم فرق می‌کند. همه در یک مقام و جایگاه نیستند. مراحلی و مراتبی دارد. حضرت علی(ع) در مرحله بالا قرار دارد. این‌ها زمینه‌هایی برای تصوف بود و مسایل زیادی پیش آمد که از همان ابتدا حضرت رسول موضع گرفتند، ائمه موضع گرفتند. از پیغمبر اکرم نقل شد که به اباذر فرمودند ‌ای اباذر در آخر الزمان گروهی می‌آیند که در تابستان و زمستان پشم می‌پوشند و می‌پندارند بدین سبب بر دیگران برتری دارند. اینان را خداوند و فرشتگان زمین و آسمان لعن می‌کنند.
از امام رضا(ع) نقل شده که گروهی از صوفیان در خراسان که یکی از مراکز صوفیان در آن زمان بوده خدمت امام رضا(ع) رسیدند و با آن حضرت در مورد زهد اسلامی به گونه‌ای سخن گفتند که اعتراض آن‌ها را به زندگی امام رضا علیه‌السلام از نظر لباس و معاش نشان می‌داد، مثل افرادی که الان هم هستند کاسه‌های داغ‌تر از آاش و کاتولیک‌تر از پاپ به بعضی‌ها ایراد می‌گیرند که چرا این جوری زندگی می‌کنید و این کار را می‌کنید، در زمان امام رضا (ع) هم چنین افرادی بودند. اعتراض کردند و گفتند که امت اسلام نیازمند کسی است که خوراک و لباسش خشن باشد. امام (ع) سخنان آنان را مردود شمردند و با گفتاری که خلاصه‌اش این است گفتار آنان را پاسخ دادند: که دین در ظواهر و خوراک و پوشاک تجسم پیدا نمی‌‌کند بلکه تحقق دین به پرهیزگاری، اعمال شایسته، به جا آوردن کار‌های نیک، احقاق حق و مبارزه با شر و جور و تباهی در روی زمین است و اسلام لباس و طعامی را به کسی حرام نکرده بلکه برای هر انسانی مباح کرده که آن چه را می‌خواهد بپوشد و آن چه را که میل دارد بخورد پس این آیه را (اعراف 32) حضرت تلاوت نمودند:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ».
«(اى پیامبر) بگو زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده‏ و (نیز) روزی هاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده‏؟ بگو (این نعمت ها) در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده‏اند و روز قیامت (نیز) خاص آنان است. این گونه آیات (خود) را براى گروهى که مى‏دانند به روشنى بیان مى‏کنیم.»
موارد زیادی هم هست از امام رضا(ع) و امام عسکری(ع). چون این موضوع در زمان امام عسکری(ع) اوج پیدا کرده بود. از علی‌بن بابویه که از سعدبن عبد‌الله به سند نقل شده از امام حسن عسکری که از امام صادق نقل کرده‌اند در واقع (به تأیید دو امام رسیده است) درباره ابوالقاسم کوفی از امام صادق پرسش شد و ایشان فرمودند که او دچار فساد عقیده بود و او همان کسی است که مذهبی را که به آن تصوف گفته می‌شود بنیان نهاد و آن را مرکز اعتقادات پلید قرار داد و در روایت دیگر آمده‌ که مذهبی پدید آورد و آن را پایگاهی برای خود و ملحدان و سپری برای عقاید باطل کرد.
چون در زمان امام هادی (ع) این مسایل اوج گرفته بود از آن حضرت هم سوال شد؛ سید مرتضی رازی نقل کرده که در مسجد النبی در خدمت امام هادی (ع) بودم که دسته‌ای از اصحاب آن بزرگوار که از جمله آن‌ها ابوهاشم جعفری بود، نزد ایشان آمدند. ابوهاشم مردی سخنور و در نزد امام دارای منزلت بود. پس از این دسته‌ای از صوفیان به مسجد درآمدند و در کناری از آن نشستند و حلقه‌ای تشکیل داده و به ذکر لا‌اله الا الله پرداختند. امام(ع) به کسانی که نزد ایشان بودند فرمودند به این دغل کاران توجه نکنید. اینان جانشینان شیطان و ویرانگران پایه‌های دین‌اند. برای آسایش بدن‌های خود زهد می‌ورزند و برای شکار دل احمق‌ها نماز شب می‌خوانند. تحلیل (لا اله الا الله گفتن) آن‌ها جز برای فریب مردم و تقلیل غذای مردم جز برای پر کردن قد‌ح‌های خود و ربودن دل‌های احمقان نیست. با مردم سخن از عشق می‌گویند و مردم را با ریسمان‌های خود به چاه می‌افکنند. اوراد آن‌ها رقص و کف زدن و اذکار آن‌ها سرود و آواز خواندن است. تنها سفیهان و بی‌خردان آنان را پیروی می‌کنند و تنها احمق‌ها به آن‌ها معتقد می‌شوند. هر کس در حال زندگی یا مرگ آن‌ها به دیدار آن‌ها رود مانند این است که به دیدار شیطان پرستان رفته است.
این وقایع در کتاب تصوف و تشیع نوشته محقق معروف جهان عرب هاشم معروف الحسینی به تفصیل آمده که به فارسی هم ترجمه شده و توسط بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شده است.
تعبیری هم وجود دارد که همین صوفیه از آن استفاده سوئی می‌کنند و حتی من دیدم که به حضرت امام (که بحث ایشان را داریم و مبارزه ایشان با خرافات را بیان می‌کنم) نسبت می‌دهند که ایشان خودشان را جزو فقرا می‌دانستند. کلمه فقیر را هم به قرآن نسبت دادند که یا بر اثر بی‌سوادی است یا بر اثر تحریف.
در این آیه، فقیر و غنی مقابل هم قرار گرفته‌اند. غنی یعنی کسی که توانگر است و وضع مالی‌اش خوب است. فقیر این جا در مقابل غنی قرار گرفته، این‌ها فقیر را به معنای صوفی گرفته‌اند و فقیر الی‌الله در آیه: انتم الفقراء الی‌الله، یعنی در همان نعمت‌های مادی هم نیازمند خدا هستید. چون خدا دارد و باید به شما بدهد. هر چیزی هست مال خداست، معنی‌اش این است. منتها آن‌ها این را به معنای فقیر‌الی‌الله یعنی کسی که می‌رود خانقاه و اذکار می‌‌گوید و کف می‌کند و می‌افتد و دیگران باید به آن‌ها غذا بدهند، گرفته‌اند و امام خمینی (ره) در مقابل این تعبیرات شیطانی مطالب جالبی دارد که من بعضی از آن‌ها را برایتان عرض می‌کنم. اول همیشه هشدار داده‌اند که بدون استاد و مربی صالح کسی وارد عرصه عرفان نشود. چون ممکن است از عرصه عرفان بلغزد و به عرصه این تصوف خطرناک معمولی که در لسان ائمه این مسایل را در باره‌اش داشتیم، بیفتد. در کتاب‌های مصباح الهدایه، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چهل حدیث و اسرار الصلواه مطالب زیادی دارند که برخی را مطرح می‌کنم. در چهل حدیث می‌فرمایند:
"آن بیچاره‌ای که خود را مرشد و هادی خلایق می‌داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته حالش پست‌تر و غمزه‌اش بیشتر است اصطلاحات را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب خود کرده و آن بیچاره صاف و بی‌آلایش را نسبت به علما و سایر مردم بدبین کرده، برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره‌ای از اصطلاحات جالب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ مجذوب علی شاه و محبوب علیشاه حال جذبه و حب دست می‌دهد. گاهی خودش هم بازی خورده خود را دارای مقامی دانسته و خود را با این همه عیب‌ مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلیه دانسته است."
حضرت امام (ره) مطلبی را در مورد مربی دارند در صفحه 135 آداب الصلواه (انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام) «در سلوک این طریق روحانی و عروج این معراج عرفانی تمسک به مقام روحانیت هادیان طرق معرفت و انوار راه هدایت که واصلان الی‌الله و عاکفان علی‌الله‌اند لازم است و اگر کسی با قدم عنانیت خود بی‌تمسک به ولایت آنان بخواهد این راه را طی کند سلوک او الی‌الشیطان و الهاویه است.» معمولا کسانی که گرفتار این فرقه گمراه می‌شوند این نصیحت امام را گوش نمی‌دهند و رعایت نمی‌کنند و نتیجه این می‌شود.
توقیت
محور دوم و نوع دوم خرافات که از موارد مبتلا به امروز‌ هم هست کما این که صوفیه هم همین طور است، مسأله توقیت (وقت قایل شدن برای ظهور امام زمان(عج)) است. مدعیان دولت امام زمان در طول تاریخ همیشه بوده اند، تازگی ندارد خیلی وقت‌ها در تاریخ خودمان که مدعی می‌شدند همین دولت، دولت امام زمان است یا امام زمان دارد ظهور می‌کند یا زمینه ظهور ایشان را فراهم می‌کنیم. این‌ها باعث خرافات زیادی می‌شود که به برخی از نمونه‌ها اشاره می‌کنم.
سابقه این ادعا در تاریخ نزدیک ما به دوران صفویه برمی‌گردد. از باب این که ما در آن دوره دولت شیعی داشتیم، مواردی هست که از مصادیق توقیت است. از علامه مجلسی صاحب بحار‌الانوار در رساله رجعت این مطلب هست که مدعی اتصال سلسله صفویه به دولت امام زمان شد. امام برای مرحوم مجلسی احترام قایل بودند و همه ما احترام قائلیم. کتاب‌های زیادی نوشتند، خدمات زیادی برای شیعه و فقه و اعتقادات شیعه کردند ولی ایراد و اشکالاتی هم به کار ایشان بود؛ مثل بعضی از بزرگان همین امروز ما که آقایی گفته که ظهور امام زمان 1414 است. 1414 که شد ظهور اتفاق نیافتاد گفتند 1424 است که اشتباهی در 1 و 2 شده بود. 1424 شد گفتند نه اشتباهی دیگری شده و معلوم نیست که کی است. از این قبیل چیز‌ها در گذشته هم داشتیم و الان هم داریم. امام یک وقتی در این زمینه فرمودند (این به صورت شفاهی است و کتاب نداریم و برخی از بزرگان که این را شنیده‌اند نقل کرده‌اند و موثق است) که اگر 10 هزار سال دیگر هم امام بیاید ما الان نباید صحبتی از آن بکنیم. ممکن است 10 هزار سال آینده هم نیایند یعنی این که ما بیاییم به همین زودی صحبت این را بکنیم که آقا 2 سال دیگر 3 سال دیگر 5 سال دیگر می‌خواهند بیایند، این درست نیست. در تعبیرات دینی داریم، در روایات داریم که هر کسی که وقت قایل شود و بگوید فلان وقت امام زمان می‌آید تکذیبش کنید، دروغ گفته، دروغگوست.
وقتی که شاه اسماعیل صفوی آمد و حکومتی را برقرار کرد اولین بار بود که شیعه قدرتمند شد و توانست تسلط پیدا کند و مشکلات را حل کند، فکر کردند که دیگر مقدمات ظهور امام زمان است. علامه مجلسی به همین جهت در رساله رجعت خود می‌نویسد: «در اثنای جمع احادیث 2 حدیث به نظر قاصر رسید که ائمه اهل بیت(ع) به ظهور این دولت علیه خبر دادند و به اتصال این سلطنت به دولت قائم آل محمد(ص) شیعیان را بشارت فرموده‌اند گروهی از جانب مشرق ظاهر شوند که مردم را به حق دعوت کنند و آن‌ها قبول نکنند بار دیگر دعوت کنند و نپذیرند پس جهاد کنند و مردم به دین حق درآیند ولی ایشان راضی نشوند تا این که پادشاه و والی آن‌ها شوند و پادشاهی در ایشان بماند و به کسی ندهند مگر به صاحب شما یعنی صاحب‌الزمان.» بعد از این مطلب مرحوم مجلسی این گونه نتیجه می‌گیرد که این‌ها اشاره به صفویه است. که «از مشرق کسی که طلب دین حق کرد و مردم را به دین حق دعوت کرد و پادشاهی یافت به غیر سلسله صفویه خلدالله ملکهم نبود.» بنابراین، این روایت این را می‌خواهند بگویند که این‌ها به حکومت امام زمان وصل می‌شوند. حالا 400 سال گذشته وصل هم نشده، سلسله‌های دیگر هم آمدند زندیه، افشاریه، قاجاریه، پهلوی و حالا که جمهوری اسلامی است، امام زمان هم نیامدند. ببینید آدمی مثل مرحوم مجلسی با این عظمت چنین اشتباهی می‌کند روی ذوق و شوق و علایقی که به این موضوع دارند این جور اشتباهات را می‌کنند و این حدیث شریف جمیع شیعیان را خصوصاً انصار و اعوان این دولت را بشارت داد. خلاصه این که تردید نکنید و آماده باشید که امام زمان ظهور دارند می‌کنند و این دولت مقدمه ظهور امام زمان است و حتی این تعبیر را دارد که به امام زمان وصل می‌شود!!
از مرحوم سید محمد باقر خوانساری صاحب کتاب روضات الجنات که متوفی 1313 است و این مطلبی که عرض می‌کنم در همین کتاب آمده که: "انّ لنا باردبیل کنزو‌ای کنز لیس بذهب ولا فضه و لکنه رجل من اولادی یدخل تبریز مع اثنی عشرالفا راکبا شهباء علی راسه عصابة حمراء". چون چیز قرمزی روی سر شاه ‌اسماعیل بود این حدیث را که سندش چقدر درست است نمی‌دانم، ربط داد به شاه اسماعیل که برای ما در اردبیل یک گنجی است اما چه گنجی که نه طلا است و نه نقره بلکه مردی است از اولاد ما که به تبریز می‌رود با 12 هزار اسب سوار که این‌ها آدم‌های قوی هستند و بالای سرشان چیز قرمزی پیچیده است‌؛ بنابراین، این همان است و تردیدی نکنید. البته صفویه خدماتی کردند ولی مسایل زیاد دیگری داشتند. اصولا حکومت‌ها در وضعیتی نیستند که علمای بزرگ ما روایات را بر آن‌ها منطبق کنند و چنین نتیجه‌گیری‌هایی بکنند و بعد دچار مشکلات فکری بشوند. بعد از این که صفویه منقرض شد و حکومت دیگری آمد برای خیلی‌ها در افکار و اعتقاداتشان نسبت به مهدویت و امام زمان (عج) تردید حاصل شد که آدم بزرگی مثل علامه مجلسی این حرف را زده ولی عملا نشد پس شاید اصلش درست نباشد. این است که خرافات خطرناک است و گاهی وقت‌ها دامنگیر بزرگان هم‌ می‌شود.
همین حالا هم برخی مدعی شده‌اند که 2 سال دیگر امام زمان (عج) ظهور می‌کنند و ما باید مقدمات آن را فراهم کنیم که البته با این فکر‌ها توسط بزرگان برخورد شده است. در همین سال‌های اخیر بیش از 150 نفر به جرم ادعای امام زمان بودن یا ارتباط با امام زمان توسط دادگاه ویژه روحانیت دستگیر شده اند.
8-7 نفر در اصفهان مدعی ارتباط با امام زمان (عج) بودند و زنی در اصفهان مدعی شده بود همسر امام زمان است و در قزوین و کرج هم کسانی مشابه این ادعاها را مطرح کرده‌اند. دامنه چنین ادعاهایی گسترش پیدا کرده است. فردی در قم گفته بود که امام زمان (عج) فوت کرده و امام سیزدهم در اصفهان است و صلاح نمی‌داند خودش را نشان بدهد، من هم امام چهاردهم هستم؛ از این به بعد هم رو به جمکران نماز بخوانید!
به نظر از جمله دلیل افزایش چنین ادعاهایی این است که برخی از ما جمکران را تبدیل به جایی کرده‌ایم که غیر از آن است که قبلا بود. عده ای به نحوی خاص می‌گویند مسجد مقدس جمکران، ما می‌پرسیم مگر مساجد دیگر مقدس نیستند؟ مسجد النبی مقدس نیست؟! مسجد‌الحرام مقدس نیست؟! مسجد کوفه مقدس نیست؟! چطور شما حتی این گونه آن‌ها را نمی‌گویید مقدس، فقط این مسجد را مقدس می‌گویید؟ در روزنامه (جمهوری اسلامی) به صورت علمی سند این بحث را مطرح و بررسی های ما نتیجه اش سخنانی مبنی بر اینکه امام زمان فرموده باشند که این جا را بسازید را تایید نکرد. خب مسجدی هست و عده‌ای هم می‌روند و نماز می‌خوانند، بخوانند ضرری ندارد اما مراقب باشیم این که برخی این قدر بزرگش کنند و این قدر اهمیت به آن ‌دهند که خدایی نکرده وسیله‌ای شود که حتی دشمنان بگویند شیعیان آن جا را کعبه قرار داده‌اند و قبله جدیدی درست کرده‌اند و تهمت بزنند صحیح نیست.
اتوبوس‌ها می‌آیند و از بیرون قم می‌روند جمکران و مردم نماز می‌خوانند و برخی از همان جا به شهر خودشان بر می‌گردند یعنی حتی زیارت حضرت معصومه (س) که مسلما فرزند امام معصوم است و زیارت‌اش خوب و ارزشمند است، نمی‌روند. بعضا برخی کار‌هایی می‌کنند و عریضه می‌نویسند که از بدترین خرافات است. در مورد مسجد این را عرض کنم که این هم از مصادیق "و ان المساجد لله فلا تدعوا مع‌الله احدا" هست. -مراقبت می خواهد- این که خدایی نکرده کسانی مسجد را بگویند مسجد خدا نیست، مسجد از آن دیگر است؛ و آن جا اوراد و اذکاری مطرح کنند و هر روز هم اضافه بکنند که کم کم خدا را در سایه قرار دهند و فراموش کنند و چیز دیگری را اصل قرار دهند حتی اگر به نام امام زمان هم باشد، این درست نیست. چون امام زمان، امامی است که منصوب است؛ با نصبی که از طریق پیغمبر از جانب خدا داریم، یعنی خدا اصل است، وجود مبارک امام زمان هم مفهومش در اتصال به خداست ولی برخی از ما با مسجد جمکران و برخی جا‌های دیگر این گونه برخورد می‌کنیم که الان دیگر زیاد هم شده است. در همین زمینه توقیع امام زمان (ع) که توسط علی‌بن محمد سمری چهارمین نایب خاص آن حضرت وارد شده که همه این ادعاها را تکذیب می‌کند سند معتبر هم دارد. اتفاقا این توقیع جزو مستندات حضرت امام برای بحث حکومت اسلامی است. متن توقیع این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا على بن محمد السمرى اعظم الله اجرا خوانک فیک، فانک میت ما بینک و بین ستة ایام، فاجمع امرک و لاتوص الى احد یقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة الثانیة فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالى عزوجل، و ذلک بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض جوراً.
و سیأتى شیعتى من یدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفیانى و الصیحة فهو کاذب مفتر، ولاحول و لاقول الا بالله العلى العلى العظیم."
«اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دینى تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد، تو از اکنون تا شش روز دیگر خواهى مرد، پس امر (حساب و کتاب) خود را جمع و جور کن و درباره نیابت و وکالت به هیچ کس وصیت مکن تا به جاى تو بنشیند؛ زیرا غیبت دوم فرا رسیده است، دیگر تا آن روزى که خداى تبارک و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود که دل ها را سختى و قساوت فرا گیرد و زمین از ستم و بیداد پر گردد. به زودى افرادی از شیعیان من ادعاى مشاهده خواهند کرد، بدان هر کس که پیش از خروج سفیانى و بر آمدن صیحه و بانگى از آسمان، ادعاى دیدن من را نماید، دروغگو و تهمت زننده است. قدرت و توانایى از آن خداوند بلند پایه بزرگ است و بس.»
این توقیع همه ادعا‌هایی که از قدیم تا حال وجود دارد را تکذیب می‌کند. حتی به شیخ مفید نسبت می‌دهند و به دیگران که آن‌ها گفته‌اند که امام زمان را دیدیم و مسایلی نقل می‌کنند. در حالی که از خود امام داریم که این‌ها همه دروغ است، از سایر ائمه هم روایت داریم. در روایات داریم که "یشهدالمواسم". امام زمان در خیلی از مراسم مثل حج شرکت می‌کنند و برخی ادعا می‌کنند که ما ایشان را دیدیم. چون در روایات داریم که امام در حج شرکت می‌کنند آن‌ها سوء استفاده می‌کنند که ما امام را دیدیم.
ائمه برای رد این مطلب چون از قبل پیش‌بینی کرده بودند فرمودند حضرت حضور پیدا می‌کند در این مراسم ولکن "یرالناس و لایرونه" یعنی او مردم را می‌بیند و مردم او را نمی‌بینند. یعنی نمی‌فهمند که امام زمان است مردم عادی را می‌بینید خیال می‌کنند امام زمان است. آیت الله شهید سید محمدباقر صدر از متفکران معاصر که کتاب‌های مهمی دارند من جمله کتابی به نام بحوث حول المهدی ادعای دیدار امام زمان (عج) را مفصل بیان کرده‌اند و نتیجه‌ می‌گیرند که با استناد به همین توقیع هیچ کس امام زمان را نمی‌بیند و روایات «کذب الوقاتون» هم همین را تأکید می‌کنند.
شیخ مفید همان کسی که خیلی از این نسبت‌ها به او می‌دهند در کتاب الفصول العشره این جمله را دارند که در غیبت صغری برخی خواص امام زمان علیه السلام می‌دیدند مثل همین نواب اربعه ولی در غیبت کبری همه بی‌خبرند. هیچ کس حضرت را نمی‌بیند. یکی از علمای بزرگ نعمایی است که در کتاب الغیبه این جمله را دارند: "الامام موجود العین و الشخص الا انه فی‌وقته هذا یری ولایری". امام وجود دارند و اعتقاد داریم به وجود آن حضرت و لکن امام زمان می‌بیند همه را ولی دیده نمی‌شوند.
ختم می‌کنم به این نکته از حضرت امام که معروف است. من خودم شخصا این را از بزرگان انقلاب شنیدم و تردیدی در آن نیست و توسط برخی از نزدیکان به صورت خاطره‌ نقل شده که افرادی می‌آمدند خدمت امام و وقت خواستند. امام وقت نمی‌دادند؛ چون مدعی بودند با امام زمان رابطه دارند وقت نمی‌دادند، اصرار کردند و بالاخره پس از مدتی به خواهش بزرگان وقت دادند. وقتی خدمت امام آمدند و مطرح کردند که ما با امام زمان (عج) رابطه داریم و امام زمان خدمت شما سلام رساندند و اگر کاری دارید بفرمایید ما به امام بگوییم.
اگر قرار باشد کسی ارتباط با امام زمان داشته باشد خود امام خمینی باید داشته باشد. مگر شما کی هستید؟! امام برای این که به همه و به خود آن‌ها بفهماند قضیه چیست به آن‌ها گفتند من 3 چیز به شما می‌‌گویم از امام زمان بپرسید. اگر این 3 چیز روشن شد من قبول می‌کنم.
اول، من چه چیزی را دوست دارم؟ بزرگان نقل می‌کنند که عکسی منسوب به حضرت رسول (ص) است حضرت امام با وجود آن که می‌دانستند که سند حتمی بر درستی عکس وجود ندارد اما به آن علاقه داشتند. دوم: دیوان شعری داشتم که وقتی ساواکی‌ها حمله کردند این دیوان را بردند شما بفرمایید که کجاست. امام زمان می‌داند. سومین سوال هم یک سوال فلسفی بود.
آن‌ها بیرون رفتند و از همان بیرون جماران شروع کردند به فحش و بد و بیراه به امام که چه چیزهایی از ما می‌خواهد و به ما اعتقاد ندارد و قبول نمی‌کند که ما ارتباط با امام زمان داریم. این هم از جمله مبارزاتی است که امام با این مسایل خرافی می‌کردند.
سطحی کردن دین
نوع سوم خرافات، تلاشی است که الان برای عوامانه و سطحی کردن دین می‌شود که این خیلی خطرناک است. علت این است که تبلیغات دینی ما خیلی بی ضابطه است. بسیاری از کسانی که دین را به مردم معرفی می‌کنند و ابعادش را مشخص می‌کنند منبری‌هایی بی‌سواد و مداح‌های بی‌سواد هستند. کسانی که برای درآوردن گریه مردم، به ضجه وادار کردن مردم و برای گرفتن مجلس خودشان و طرفدار پیدا کردن، حرف می‌زنند. هر مطلبی را هر جوری که دلشان خواست مطرح می‌کنند بدون این که سندی ارائه کنند (چون آن جا کسی ننشسته است که بگوید این مطلب را از کجا آورده ای؟) بدون این که در صحت و سقم مطلب تحقیق کرده باشند چیزی را ارائه می‌دهند.
یک دسته از این‌ها مداحان بی سواد و دروغ پرداز حرفه‌ای‌اند که اگر بخواهیم موارد بگوییم خیلی زمان می برد؛ فرض را بر این می‌گذاریم که همه شما با این موارد برخورد کرده‌اید.
منبری‌های کم سواد که فراوان شده‌اند و سطح منبر خیلی پایین آمده، رادیو و تلویزیون الان مروج خرافات شده، اکثر چیزهایی که پخش می‌کند خرافه نیست برنامه و حرف خوب هم زیاد دارد و خدمات زیادی می‌کند ولی خیلی از این خدمات را خرافات از بین می‌برد. رهبری انقلاب در جمع مدیران رادیو تلویزیون فرمودند: در جمع 20-10 نفری ممکن است حرف بی ربطی زده شود در جمع 20-10 نفری طوری نیست ولی اگر این حرف از تلویزیون پخش شود آثار مخرب و ویرانگر دارد. باید این مسایل کنترل شود.
مطلب درستی فرمودند ولی رعایت نمی‌شود. هر مداحی هر مطلبی را هر دروغی را نقل کند از تلویزیون پخش می‌شود. این یکی از ابزارهای ترویج خرافات است.
خانم جلسه‌ای‌ها که الان پولی هم شده و درآمدهای کلانی هم در تهران و هم شهرستان‌ها دارند. در یکی از شهرستان‌ها در این مساله صحبت می‌کردم از این حرف خیلی استقبال شد. گفتم مبارزه کنید با این خانم جلسه‌ای‌های بی سواد و بی اطلاع از صدور الواعظین یک چیزهایی بدون سند گرفته‌اند. هر چیزی دلشان بخواهد هر جایی می‌گویند و عده‌ای مردم نمی‌دانند چیست. خیلی از خانم‌های خانه‌دار مشکلی و نذری دارند و پول و حلوایی و آشی می‌دهند و آن‌ها هم می‌آیند و مجلس را گرم می‌کنند و هر چه دلشان بخواهد می‌گویند. این‌ها از ابزار ترویج خرافاتند و بعد هم سوداگران حرفه‌ای. مثل تهیه کنندگان CDهایی که یک نمونه اش دو سال پیش در مشهد اعلام شد که سگی آمد و رفت در حرم امام رضا (ع) کنار ضریح و حضرت آن را مورد لطف قرار دادند و آن سگ هدایت شد و رفت و خدام آمدند و سگ را برداشتند بردند و معجزات برایش درست کردند. ما در روزنامه جمهوری اسلامی مقاله‌ی مفصل نوشتیم. خیلی‌ها به ما گفتند شما به چه جرات این را نوشتید. علیه ما در مشهد شکایت شد که این‌ها به امام رضا و به دین و همه چیز اهانت کردند. بعد به ما پیغام دادند که شما مبادا زیارت امام بروید، خدام شما را می‌کشند. آن‌ها به این چیزها اعتقاد دارند. من عمدا رفتم و نزد آقای طبسی هم رفتم و صحبت کردیم که چرا این چیزها اتفاق می‌افتد و ایشان هم آه و ناله کردند که ما هم مدتی است این مسایل را دنبال می‌کنیم. گفتیم که با این چیزها برخورد شود و همین موضوع را داریم توسط حراست دنبال می‌کنیم که چه کسانی بودند و چرا این کار را کرده‌اند و بر ما ثابت شده که دستی در کار بوده و دنبال اهدافی بودند. بعدها دیدیم CD آن درآمده است. CD سگی که خدمت امام رفته و اطراف حرم در مشهد در دکة بازارهای اطراف کسی که خبر داشته اطلاع داد که میلیاردها تومان بابت فروش این CD طی یکسال فروش کسب کرده‌اند. مردم که از گوشه و کنار کشور برای زیارت به مشهد می‌روند، این CDها را می‌خرند. نمی‌دانند چه خبر است. فکر می‌کنند این عظمت امام است. ما با منطق امام را قبول داریم. امام رضا احتیاجی ندارد از طریق خرافات تایید شوند و رفتن و نرفتن سگ چیزی را بر امام اضافه یا کم نمی‌کند. این خرافات از باب سوداگری‌ است. یکی از عوامل پیدایش خرافات سوداگران حرفه‌یی ‌‌اند که این کارها را انجام می‌دهند.
امام در برخوردی که من خودم در جریان آن بودم مطالب جالبی دارند که برایتان می‌خوانم. جریان این بود که شبی حاج احمدآقا خمینی رحمه‌‌الله علیه تلفن زدند به من و گفتند امام مطلبی دارند و می‌خواهند در صفحه اول نمودی داشته باشد به دلیل این که نگرانی برای یکی از فضلای قم پیش آمده درمورد فتوایی که امام در مورد شطرنج داده بودند. اعتراض به امام کرده بودند و امام پرخاش کردند به ایشان حالا امام برای این که ایشان را از آن حالت که پیش آمده بیرون بیاورند مطلبی را نوشته بودند و از ایشان تعریف کرده بودند و می‌خواستند در روزنامه هم خوب منعکس شود تا تاثیر خود را در جامعه بگذارد و در حوزه قم از آن آقا اعاده حیثیت شود. موضوع در اصل مربوط بود به شطرنج که آیا حرام است یا نه؟
امام فرمودند در صورتی که قمار نباشد و برد و باخت نباشد حلال است. این، مورد اعتراض قرار گرفته بود که امام جواب دادند حتی به روایات استناد کردند. ضمنا بعد گفتند مرحوم آیت الله حاج سید احمدخوانساری که باتقوا بودند و در میان مراجع به تقوا شهرت داشتند در کتابشان این فتوا را دادند. در آن جا امام مطالبی را درمورد مبارزه با خرافات دارند که خیلی جالب است:
«ما باید سعی کنیم حصارهای خرافات و جهل را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (ص) برسیم و امروز غریب‌ترین چیزها همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد. دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم. شما خود می‌دانید که من به شما علاقه داشتم و شما را مفید می‌دانم ولی شما را نصیحت پدرانه می‌کنم که سعی کنید تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت تاثیر مقدس نماها و آخوندهای بی سواد واقع نشوید، چرا که اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیت‌مان نزد مقدس نماهای احمق و آخوندهای بی سواد لطمه‌ای بخورد بگذار هر چه بیشتر بخورد» (صحیفه نور، جلد 21، ص 152)
این از مشکلات ماست. یعنی خیلی از ما (کسانی که در این لباسیم) به ملاحظه این که مبادا مقدس مآب‌ها بهشان برخورد و به ما چیزی بگویند خیلی حرف‌ها را قبول می‌کنیم و لااقل مبارزه نمی‌کنیم و سکوت می‌کنیم و این خود جرم است و حرف امام اشاره به این است.
اوج مبارزات امام علیه خرافات را باید در مرتبط ساختن جهل و خرافات در تحرکات افراد متحجر و مقدس نماهایی جست و جو کرد که رژیم شاه را رژیم درستی می‌دانستند و با آن کنار می‌آمدند و سد راه نهضت امام و انقلاب بودند. امام در منشور روحانیت در جلد 21 صحیفه می‌فرمایند:
«امروز عده‌ای با ژست مقدس مابی چنان تیشه به ریشه این انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس مابان احمق در حوزه‌های علمیه قم کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. این‌ها مروج اسلام آمریکایی‌اند و دشمن رسو‌ل‌الله آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود. استکبار که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها مایوس شد دو راه برای ضربه زدن انتخاب کرد. یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ. در شروع مبارزات اسلامی می‌خواستی بگویی شاه خائن است بلافاصله جواب می‌شنیدی شاه شیعه است. عده‌ای مقدس ماب واپس‌گرا همه چیز را حرام می‌دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت در مقابل آن‌ها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است و حتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد. فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی عبادی شد و قهرا فقیه مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد به زعم برخی افراد روحانیت زمانی مورد تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاسی و روحانی کاردان زیرک کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت. طریق رایج حوزه‌ها بود که هر کس کج راه می‌رفت متدین‌تر بود. یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار می‌رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفی از کوزه‌ای آب نوشید، کوزه‌ را آب کشیدند چرا که من فلسفه می‌گویم. علمای دین باور در همین حوزه‌ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامی ‌مان نشأت گرفته از همین بارقه است البته هنوز حوزه‌ها با هر دو تفکر آمیخته‌‌اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه‌های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی از مسایلی که برای طلاب جوان ترسیم شود همین قضیه است که چگونه در وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بی سواد عده‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو مایه گذاشتند و ترویج تفکر شاه سایه خداست و با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و جواب خون مقتولین را چه کسی می‌دهد و از همه شکننده‌تر شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان باطل است و هزاران دیگر مشکلات بزرگ و جان فرسایی بودند که نمی‌شد با نصیحت و مبارزه و تبلیغات جلوی آن را گرفت و تنها راه‌حل مبارزه و ایثار خون بود که خدا وسیله‌اش را آماده نمود، علما و روحانیت متعهد شیعه را برای مقابله با هر تیر زهرآگین که به طرف اسلام شلیک می‌شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند».
در مورد 15 خرداد:
«در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله مقدس مآبی و تحجر و زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید و واقعا روحانیت اصیل در تنهایی خون می‌گریست. چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می‌خواهند ریشه دیانت را برکنند و عده‌ای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خورده و عده‌ای وابسته که چهره‌شان بعد از پیروزی روش شد مسیر این خیانت بزرگ را هموار می‌نمودند. آن قدر که اسلام از این مقدس نماها ضربه خورده است از هیچ قشر دیگری ضربه نخورده است. نمونه آن مظلومیت و غربت حضرت علی‌(ع) که در تاریخ روشن است.»
نتیجه گیری
خطر مهمی که امروز انقلاب و نظام را تهدید می‌کند رواج سطحی نگری دینی است. آنچه در این بخش توضیح دادم، عواملی هستند که جریان جمود و تحجر و مقدس نمایی به عرصه برمی‌گرداند. آن چه امام با آن مبارزه می‌کردند و فرمودند که گلوله و سرب نبود که سینه را می‌درید و این مشکل راحت بود، مشکل بزرگتر از آن، جمود و تحجر بود. این خطر از همین طریق سطحی کردن دین و خرافات در اشکال مختلف‌اش دارد برمی‌گردد. حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها بیش از دیگران وظیفه مبارزه با این جریان سطحی نگر و سطحی کننده دین را دارند. به ویژه که سازمان سیا اعلام کرده: 40 میلیون دلار برای ترویج خرافات برای مداحان و نویسندگان سودجو اختصاص داده که این مطلب را به صورت کامل منتشر کردیم و در برخی جزوات مربوط به حوزه‌های علمیه منتشر شده و یک جمله‌اش این است که در سال 1383 در کتابی به نام نقشه‌ای برای جدایی مکاتب الهی ک

---

 
برای مشاهده بهتر سایت از مرورگر فایرفاکس ، اُپرا و یا گوگل کروم استفاده نمایید