» پاسخ جالب هاشمی درباره ساده زیستی!

مهرگان
 
 
 

پاسخ جالب هاشمی درباره ساده زیستی!

2 اردیبهشت 1393

حاشیه نگاری دیدار حاشیه نگاری با رئیس مجمع
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این حاشیه نگاری بدین شرح است:

برای اولین حاشیه ‏نگاری سال 93 وارد مجمع می‏ شوم. جمعی از پژوهشگران و نخبگان کشور آمده ‏اند. کمی زود رسیده‏ ام. کنجکاو و منتظر کناری می ‏نشینم. یکدفعه یاد پارسال همین موقع و همین‏جا افتادم. ذهنم فراخوانی ناخواسته ولی بهنگام می‏ دهد. 28 فروردین 92 بود که استانداران سابق آمده ‏بودند. برای راضی کردن آیت‏الله برای حضور در انتخابات.

می‏ گفتند آقای هاشمی «سکان اجرایی ناخدا می‏خواهد نه قایقران». ناخدای با تجربه با «خزانه خالی» می‏ سازد، قایقران بی ‏تجربه «خزانه پر» را هم می‏ سوزاند. می‏ گفتند: آقای هاشمی! صدای سوختن آرزوهای مردم را نمی‏شنوی؟. وارونگی آرمانها را می‏ بینی و کاری نمی‏ کنی!. مگر همیشه نمی‏ گفتی که آبرو برای مردم می‏ دهی؟. جان برای انقلاب می‏ دهی؟. چه نشسته‏ ای؟.
پارسال همین موقع‏ ها بود که همه آنقدر آمدند و رفتند و گفتند و گفتند و گفتند و ... تا آن عصر بهاری ماندگار در تاریخ ایران از راه رسید. عصر بیست‏ و یکم اردیبهشت 92 بود که کهنه سرباز انقلاب دوباره آستین همت بالا زد. سرخی آتش کینه بدخواهانش را نادیده گرفت تا پرچم سبز امید ملّتی را به تدبیر حضورش بر افرازد. آیت‏ الله در سال 92 آیت‏ النّاس شد. آبرو وانهاد و عزّت از مردم گرفت. تا حق ‏النّاسِ «اسلامی» و رأی ملّتِ «جمهوری» به هم سازند و پنجره دولت تدبیر و امید بگشایند. انتخابات 92، انقلاب حق‏ النّاس بود. تولّد دوباره «جمهوری اسلامی ایران».
در همین افکار بودم که صدایی رشته ذهنم را پاره کرد. «خانم، جلسه شروع شد! کجایی؟». بلند می‏ شوم. قلم و کاغذم را جمع و جور می‏ کنم و راه می ‏افتم. امّا ذهنم هنوز در خلسۀ بهار 92 است. بهار «حق‏ النّاس».
وارد جلسه که می ‏شوم صحبت یکی از نخبگان شروع شده. مشغول ارائه آماری از چهره‏ های درخشان علمی کشور است. تأکیدش بر حمایت اجرایی از تحقیقات و پژوهش‏های علمی است. خانم نخبه پژوهشگری هم که در 12 سالگی وارد دانشگاه شده، همین خواسته را دارد. به انضمام اینکه از کاغذ بازی‏های اجرایی هم رنجیده‏ است. آخرش هم ابیات معناداری از ملک ‏الشعرای بهار می‏ خواند.
«جور و بیداد کند، عمر جوانان کوتاه/ ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید!»
در جمع نخبگان جوان، پیرمردی بشاش و سرزنده هم حضور دارد. عضو افتخاری باشگاه پژوهشگران است. تابلویی از شعری در توصیف آقای هاشمی آورده. به قول خودش برگ سبزی، تحفه درویش. آقای هاشمی به احترام او می ‏ایستد.
گوشه‏ای از تابلو شعرش را هاشمی و گوشه دیگرش را خودش می‏ گیرد. آقا منوچهر طالقانی امّا اصرار دارد در همین حالت شعرش را بخواند. هاشمی با طمأنینه و احترام خاصی می‏ ایستد و گوش می‏ دهد. شعر بلندی است. امّا صبر هاشمی بلندتر است. یک بیت آن را به خاطر می‏ سپرم. شبیه دعا برای هاشمی است. «خواهم ز خدا آسان، گردد به تو هر مشکل/ کز مهر تو هر مشکل، گیرد ره آسانی».
چقدر این شعر شبیه توصیه هاشمی به ظریف است. آقای هاشمی هم در تجلیل از اقدامات وزیر خارجه سخنی به همین مضمون گفتند. «ملّت پشتیبان شماست، کارتان در تاریخ ماندگار می ‏ماند». آن بیت را دوباره با خود زمزمه می کنم. خواهم ز خدا آسان، گردد به تو هر مشکل............
نوبت سخنان آقای هاشمی فرا می‏ رسد. باز هم حرفی نو با خود آورده. آخوند متفاوت که هرگز کهنه نمی ‏شود. از گذشته‏ ها هم که بگوید. هربار سخنی نو می‏ آورد. جوانان امروز حوصله مطوّل گویی ندارند. شنیدن حرف آخر را همان اول می‏ خواهند. پس آقای هاشمی سرراست سراغ اصل مطلب می‏ رود و می‏ گوید: «پیشرفت در دانایی محوری است».

آدرس مصداقش را هم در دل تاریخ می‏دهد. جایی به نام دانشگاه جندی شاپور. دانشگاهی آزاد و اسلامی. با ارتباط دو سویه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان. اعتدال با عقلانیت، نتیجه‏اش می‏شود ثروت و تمدّن. عدالت هم بدون عقلانیت عاقبتش می‏شود فقر و انزوا!.
هاشمی در ادامه حرف مهمی به جوانان می‏ زند. حرفی که خودش از جوانی پای آن ایستاده. «دنبال آدرسهای غلط از اسلام نروید». نخبگان جوان با شنیدن این جمله کمی جابجا می‏ شوند. گوش تیز می‏ کنند. هاشمی ادامه می‏ دهد: «اسلام فقط دین آخرت نیست، اسلام دین زندگی و دنیا هم هست، شما جوانان باید تلاش کنید تا دنیایی بهتر برای خود و دیگران بسازید». «دنیایی بهتر» الگوی هاشمی از طلبگی تا امروز است. «دنیای بهتر» آدرس درستی از «اسلام الگو و جذاب» است. آدرس مقابلش هم «زهد فروشی» ریاکارانه است که عاقبتش آدرس غلطی می‏شود تا قهقرای ساده زیستی شعاری و غارت بیت‏ المال!.

آقای هاشمی در ادامه بازهم از مشکلات سالهای قبل می‏ گوید. البته با تعبیری جدید. «حرکت 8 سال گذشته، معکوس بود!». هاشمی این را درباره سالهایی می‏ گوید که حاصل عدالت بی‏ عقلانیتش، فقر بیشتر شد و سوء‏تدبیرش آتش غارت به خرمن سرمایه‏ های کشور زد. آتش بی ‏تدبیری همان دولتی که سیاستهای کلی نظام و قطعنامه‏ های سازمان ملل را به یک چوب راند تا در داخل و خارج به یک اندازه ، ویرانی ببار آورد!. ویرانی نامحسوسی که جمع کردن کل خساراتش از خسارت جنگ 8 ساله هم شاید بالاتر بزند.
اینکه چرا هاشمی از خسارت 8 ساله گذشته می‏ گوید.از برای بدگویی از مسوولان دولت گذشته نیست، بلکه از جهت آن است که همه ارکان نظام و آحاد مردم از یاد نبرند که اولاً «در چه چاهی بودیم؟» و ثانیاً «با چه معجزه ای از آن چاه بیرون آمدیم!».
جلسه که به پایان می رسد همراه میهمانان می‏ شوم. دوباره یاد واگویه ‏های پارسال میهمانان می‏ افتم. در بهار92 – روزهای قبل از انتخابات- میهمانان آیت ‏الله بعد از هر دیداری بهم می‏ گفتند: «خدا کند هاشمی بیاید!». جالب است که امروز در بهار 93 نخبگان جوانی را می‏ بینم که بهم می‏ گویند: «خدا کند هاشمی بماند!».
داستان مصلحت همچنان باقی است......

---

 
برای مشاهده بهتر سایت از مرورگر فایرفاکس ، اُپرا و یا گوگل کروم استفاده نمایید