مقدمه
مُحارِبِه و حَرابه مصدر از باب مفاعله و مشتق از حَرَبَ است که با فتح را به معنی سلب و با سکون را به معنی جنگیدن و نزاع و جمع آن حُرُب است در لسان العرب آمده است که حرب به معنی غارت مال انسان و ترک آن شخص به گونه ایی که هیچ چیز برایش نماند و راغب اصفهانی می گوید حرب به معنای تاراج و غارت در ضمن جنگ است .
محاربه و محارب در قرآن
حكم و موضوع محارب و محاربه در آيه 33 سوره مائده در قرآن مجيد بيان شده است :
اِنَّمّا جَزا ؤا الّذينَ يُحارِبـونَ اللهَ و رسـولَهُ و يَـسعَـونَ فيالاَرضِ فساداً ان يقتّلوا او يُصَّلّبوا أو تُقَطَّع ايديهم و أرجُلُهُم من خِلاف او يُنفَـوا من الأرض ذلك لهـم خِزي في الدنيا و لهم فيالأخرة عذاب عظيم .
حقيتاً غير از اين نيست كساني كه با خدا و پيامبر او به جنگ و محاربه برميخيزند و ميكوشند كه در روي زمين فساد ايجاد نموده، از جامعه و بندگان خدا سلب امنيت و آرامش كنند، جزاي آنان كشتن يا به دار آويختن يا بريدن دست و پايشان و يا تبعيد است و اين مجازاتها نشان رسوايي و مهر ذلت و خواری بر پيشاني آنان در دنيا است و در آخرت نيز عذاب بزرگي در انتظارشان ميباشد .
ـ در شأن نزول اين آيه شريفه آمده است كه چند نفر از اشرار در خارج مدينه به مردم و چوپانها حمله ميبردند و آنها را با وضع فجيعي ميكشتند، چشمهايشان را از حدقه درميآوردند، اموال، مواشي و چهارپايان آنان را به يغما ميبردند و سلب امنيت و آرامش از مردم مينمودند. اين آيه شديد اللحّن عليه اين اشرار نازل گرديد و آنان را محارب با خدا و پيامبر خدا ناميد. تا رسول خدا با اجراي اين مجازات شديد در مورد اين اشرار و محاربين، از بندگان ضعيف و بيپناه خدا دفاع و حمايت نموده و در جامعه ايجاد امنيت و آرامش كند.
مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبايي (ره) در تفسير اين آيه شريفه ميفرمايند: «... فالمراد با لمحاربه و الافساد علي ما هوالظاهر هو الاخلال بالامن العاّم...» « منظور از محاربه در اين آيه شريفه بر هم زدن امنيت مردم وآرامش جامعه است.
محاربه در روايات اسلامي
درمورد محاربه و افساد به علت اهميت امنيت، آرامش و آزادي مردم، روايات زيادي وارد شده است كه تعريف، مصاديق و احكام محارب را كاملاً روشن ميسازند
1 - رسول خدا (ص) : « من شهر سيفه فدمه هدر»
هر كس شمشير ( يا هرنوع سلاح سرد و گرم) خود را بيرون بكشد و درميان مردم خوف و وحشت ايجاد كند خون او هدر است»
2- امام باقر ( ع): « من حمل الّسلاح باللّيل فهو محارب»
هركس شبانه اسلحه به دست بگيرد ـ اسلحه سردو گرم ـ (و مردم را بترساند و سلب امنيت كند ) او محارب است
3 - امام صادق (ع): « انّ المحارب هوكلّ من شهر الّسلاح و اخاف الطّريق.»
محارب هرآن كسي است كه سلاح به دست بگيرد، راهها و مـحل عبورومرور مردم را ناامن ساخته و ايجاد خوف و وحشت كند
4- امام صادق (ع): « والامرالمحارب وهوالّذي يقطع الّطريق ويسلب الّناس و يغيّرعلی اموالهم...»
محارب كسي است كه راهزني كندو جادهها را به روي مردم، رهروان و عابرين پياده وسواره ببندد و نا امن سازد و مردم را لخت واموالشان را غارت كند ( جامعه و جادهها را ناامن سازد) حكم او محول به امام حاكم است كه او را اعدام كند ويا به دارآويزد و يا دست وپايش را ببرد و يا او را تبعيد ونفي بلد سازد و به تناسب جرمش او را مجازات كند
5 - اميرالمؤمنين علي (ع): «من حارب الّناس حٌرب)
هر كس به جنگ مردم برخيزد بايد با او جنگيد و با شديدترين مجازات با او مبارزه و او را سركوب كرد تا مردم در امنيت، آرامش و بيدغدغه زندگي كنند .
نظر فقها در باره محارب :
محاربه و محارب از نظر شهید اوّل و شهید ثانی
محاربه بیرون کشیدن سلاح در خشکی یا دریا ، در شب یا روز ، به قصد ترساندن مردم ، در شهر یا غیر آن است ، چه محارب مرد باشد یا زن ، قوی باشد یا ضعیف ، از کسانی باشد که مردم از آن ها می ترسند یا از آنان نباشد و بنا بر صحیح ترین نظر ، چه قصد ترساندن داشته باشد چه نداشته باشد و خبر چین محارب ، یعنی کسی که عبور کننده گان از راه را زیر نظر میگیرد و به محارب خبر می دهد ، یا مراقب کسانی است که محارب از آن ها میترسد و اورا از آنها بر حذر میدارد و نیز همکار محارب ، یعنی کسی که به او کمک می کند بدون آن که خودش اسلحه بکشد ، محارب نیستند و برای تحقق محاربه برداشتن نصاب معینی از مال یا برداشتن از حرز و یا گرفتن چیزی شرط نمی باشد زیرا دلیل عمومیت دارد.
محاربه با شهادت 2 نفر مرد عادل و یا اقرار به آن ، اگر چه یک بار باشد ثابت می شود ، زیرا دلیل اقرارالعقلاء علی انفسهم جائز عمومیت دارد و از عموم آن تنها مواردی که تکرار در آن شرط است با دلیل دیگری خارج گردیده است در نتیجه سایر موارد تحت این عموم باقی می مانند به شرط آنکه اقرار کننده دارای اهلیت و مختار باشد شهادت یکی از متهمین در حق دیگری پذیرفته نمیشود زیرا احتمال بی طرف نبودن وجود دارد.
حد محارب قتل یا به دار آویختن یا قطع دست راست و پای چپ او می باشد به دلیل آیه ای که دلالت بر تخییر می کند. مصنف تبعیید را بیان نکرده است در حالی که باید متذکر می شد زیرا تبعید یکی از افراد واجب تخییری است که در آیه بیان شده است و در این مسئله نظر سومی وجود ندارد که تبعید را ذکر نکرده باشد ، بنابراین شاید به اشتباه ترک شده باشد.
بله ، اگر محارب فردی را به قتل برساند باید او را کشت و با سایر حدود اکتفا نمی شود ، خواه همتای خود را کشته باشد یا غیر همتا را و خواه ولی دم گذشت کرده باشد یا نکرده باشد.
در مقابل گفته شده است : مجاذات محارب تخییری نیست.بلکه محارب اگر مرتکب قتل شده باشد به عنوان قصاص کشته می شود.در صورتی که ولی دم خواهان قصاص باشد و یا به عنوان حد به قتل می رسد.اگر ولی دم گذشت کند یا در خواست قصاص نکند اگر و مرتکب قتل نشود و مالی را بردارد ، ابتدا دست راست و پای چپش قطع می شود و سپس کشته شده جنازه او به دار آویخته می شود و چنان چه تنها مال را برداشته باشد خواه آن مال کم باشد یا زیاد ، از حرز باشد یا غیر حرز ، دست راست و پای چپش قطع و تبعید می گردد و به قتل نمی رسد و هرگاه شخصی را مجروح نماید ولی مالی را بر ندارد و نیز کسی را به قتل نرساند اگر چه قتل به واسطه سرایت جراحت باشد به مقدار جراحت قصاص می شود و تبعید می گردد و اگر تنها به کشیدن سلاح و ترساندن بسنده کند فقط تبعید می شود.
و هرگاه محارب پیش از دستگیر شدن توبه نماید حد قتل ، قطع و تبعید برداشته می شود اما حق الناس همچون حق قصاص نفس یا جراحت و حقوق مالی از بین نمی رود و توبه او پس از دستگیری وی در اسقاط حد یا خسارت یا قصاص نفس یا عضو یا جراحت اثری ندارد.
به دار آویختن محارب بنابر اینکه حاکم این مجازات را برگزیند یا نوبت به آن رسیده باشد بر اساس دو نظری که در این باره وجود دارد ، یا در حالی انجام می شود که او زنده است یا در حالی که قبلا به قتل رسیده است یعنی بنابر اختیار این مجازات توسط حاکم ، محارب را زنده بر دار می کشند و بنابراین که نوبت به این مجازات رسیده باشد جنازه او به دار کشده می شود و بیش از سه روز بر دار نمی ماند و بعد از سه روز یا پیش از آن پایین کشیده می شود و اگر مورده او به دار زده شود یا در طی سه روز یاد شده بمیرد تجهیز می شود یعنی اورا قسل داده حنوط می کنند و کفن مینمایند وچنان چه غسل و کفن و حنوط او زود تر از مرگش انجام شده باشد پس از پایین آوردنش بر او نماز می خوانند و به خاک سپرده می شود.
هرگاه حاکم تبعید را برمی گزیند محارب از شهر خود تبعید می گردد و به هر شهری که او به آنجا وارد می شود درستور کتبی داده می شود تا از نشست و بر خواست و هم غذا شدن و داد و ستد با او خود داری شود تا اینکه توبه نماید و اگر توبه نکرد همچنان در تبعید می ماند تا مرگش فرا برسد.
دزد محارب است به این معنا که حکم محارب را دارد و دفع او اگر چه با جنگیدن باشد جایز است و اگر دفع او جز با کشدن ممکن نباشد خونش هدر است و هرگاه قصد جان کسی را بکند در صورت امکان دفع کردن او واجب است وباید به ترتیب از راه های آسانتر آغاز کند اما اگر خطر او تنها با کشتن دفع می شود خون وی هدر است در غیر این صورت چنان چه راندن او ممکن نباشد گریختن از دست او واجب است زیرا فرار یکی از راه هایی است که به وسیله آن خطر از جان آدمی که حفظ آن واجب است دفع می گردد همچنین اگر دزد قصد تجاور به حریم کسی را داشته باشد از جهت وجوب دفع وی در صورت امکان همان احکام را دارد .
2- شيخ طوسي عليه الرحمه ميفرمايد: « المحارب الّذي ذكره الله تعالي فيالاية المحاربة : هم قطّاع الّطريق الّذي يشهرون الّسلاح و يخيفون الّسبيل...»
محاربي كه حكم آن در قرآن مجيد آمده و خداوند در آيه محاربه از آن نام برده و محارب با خدا و رسول خدا ناميده است،همان راهزنان مسلح هستند كه سلاح به دست ميگيرند، معابر، جادهها و جامعه را ناامن ميسازند ..
3- علامه حلي دركتاب تبصره المتعلمين ميفرمايند: « كلّ من جرّد السّلاح للاخافة في بّرأو بحر ليلاً أونهاراً تخيّرالامام بين قتله وصلبه و قطعه مخالفاً و نفيه»
هر كس سلاح خود را آخته و آماده كند براي ارعاب وترساندن مردم وسلب امنيت آنان در خشكي و يا در دريا، شب يا روز، او محارب با خداست.امام حاكم مخير است كه به تناسب حال با يكي از مجازاتهاي چهارگانه مذكور در آيه محار به، او را مجازات كند. كشتن به دار آويختن، بريدن دست و پا، تبعيد و نفي بلد .
امام خميني (ره) ميفرمايند: « المحارب هوكلّ من جرّد السلاح او جهّزه لاخافة الناّس و ارادة الافساد فيالارض في برٍّكان اوفي بحر، فيمصر اوغيره ليلاً او نهاراً...»
محارب كسي است كه سلاح خود را آخته وآماده سازد وبه ترساندن مردم وسلب امنيت و ايجاد فساد در جامعه اقدام نمايد خواه در صحرا باشد، يا در دريا، و يا درشهرها باشد يا در جادهها، شب باشد يا روز، زن باشد يا مرد، در همه حالات محارب ناميده ميشود و احكام محاربه با خدا در مورد او اجرا ميگردد .
اكثر فقهاي شيعه در تعريف محارب سخن مشابه دارند و در اصول و كليات آن تقريباً از اجماع و اتفاق نظر بر خوردارند. اگر اختلاف نظري هم باشد،در فروعات است وفقهاي اهل سنت نيز به همين منوال بحث كردهاند و در اصول وكليات اختلاف نظر قابل توجهي با علماي شعيه ندارند. بنابراين آنچه در مورد محارب ومحاربه ذكر شد در اصول و كليات مورد وفاق همه و يا اكثر فقهاي اسلام ميباشد. بهعنوان نمونه به يك مورد از نظرات فقهاي اهل سنت اشاره ميگردد :
ابوالقاسم محمدبناحمد الكلبي والغرناطي، دركتاب قوانين الفقهّيه خود فصلي براي بحث محاربه بهعنوان باب هشتم ميگشايد ودر تعريف محاربه مينويسد:« و هوالّذي شهر السّلاح و قطع الّطريق قصد سلب النّاس سواءكان في مصراو قفر...»
محارب كسي است كه سلاح خودرا بيرون ميكشد و راه مردم را ميبندد، به اين نيت كه آنها را لخت و غارت كند. خواه در داخل شهر و يا در بيرون شهر،خواه در دريا و يا در صحرا و بيابان، بر مسلمانان واجب است كه به جنگ چنين افراد شرور بپاخيزند و آنها را به قتل برسانند ويا دستگير كنند. و بعد از دستگيري طبق حكم قرآن با 4 مجازات تعيين شده آنها را مجازات كنند. غرناطي سپس براي بغي و جرم سياسي فصل ديگري بهعنوان باب نهم ميگشايد و در تعريف آن مينويسد
البغاة هم الّذين يقاتلون علي الّتأويل... والّذين يخرجون عليالامام او يمتنعون منالّدخول في طاعته...»
باغيان و مجرمان سياسي كساني هستند كه براساس اعتقاد و يا شبههاي كه دارند با حكومت معارضه ميكنند و عليه آن بپا ميخيزند و يا از اطاعت او سرپيچي ميكنند، اگرحكومت آنان را دستگير كند، حكم محارب بر آنها جاري نميشود و كشتن آنها بعد از دستگيري جايز نيست، بلكه حداكثرمجازات آنها زندان و تأديب است .
پایان قسمت اول
برای دیدن قسمت دوم مقاله اینجا کلیک کنید.