» يادش بخير، روزگاري دزدها هم باشرف بودند

مهرگان
 
 
 

يادش بخير، روزگاري دزدها هم باشرف بودند

25 آبان 1390

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.

 


او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

 


گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،
مال او را حفظ می کند. من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی
دادم وعقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز
بودم و این کار دور از انصاف است .




کشف الاسرار



---

 
برای مشاهده بهتر سایت از مرورگر فایرفاکس ، اُپرا و یا گوگل کروم استفاده نمایید