» وصیت امیر موءمنان حضرت علی ( ع ) در بستر شهادت

مهرگان
 
 
 

وصیت امیر موءمنان حضرت علی ( ع ) در بستر شهادت

19 مرداد 1391

وصیت امیر موءمنان علی ( ع ) در بستر شهادت


عبدالرحیم سلیمانی اردستانی:

امام علی(ع) در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری در محراب عبادت ضربت خورد و دو روز بعد، یعنی بیست و یکم ماه مبارک رمضان، شربت شهادت نوشید. آن حضرت در این فاصله وصیتی به دو فرزند دلبندش، حسن و حسین(ع) فرموده که درسی فشرده از انسانیت و اخلاق و دیانت است. این وصیت نامه در نهج البلاغه تحت عنوان نامه ۴۱ آمده است. در این سخن کوتاه همه آنچه برای انسان بودن، متخلق بودن و متدین بودن لازم است، بیان شده است. می توانیم این فرمایش امام(ع) را تحت عناوین زیر مورد توجه و تامل قرار دهیم:

۱-پرهیزگاری و پرهیز از دنیا پرستی؛ «شما را به تقوای الهی توصیه می کنم و اینکه به دنیا پرستی روی نیاورید هرچند به سراغ شما آید و در آنچه از دنیا که از دست می دهید اندوهناک مباشید». اساس دینداری تقواست. آن حضرت می فرماید: «تقوای الهی ، کلید پاکی و درستی و اندوخته ای برای معاد و باعث آزادی از هر بندگی و رهایی از هر نابودی است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلبش می رسد و گریزان رهایی می یابد و به خواست ها رسیده می شود» (نهج البلاغه، خ۲۳۰). و می فرماید: «کلید ارجمندی، تقواست» و می فرماید: «هیچ کرامتی عزیزتر از تقوا نیست» (بحار الانوار، ج۷۸، ص۹؛ و ج۷۰، ص۲۸۸). و می فرماید: «تقوا رئیس اخلاق است» (نهج البلاغه، حکمت ۴۱۰). تقوا به معنای نگه داشتن خویشتن است و انسانی که خود را نگه می دارد از مقام رفیع انسانیت سقوط نمی کند و به همین جهت هم نزد خدا و هم بندگان خدا عزیز و ارجمند است. حفظ کردن خود بر قله رفیع انسانیت به معنای توجه و رعایت فضائل اخلاقی و انسانی و دوری از رذائل است.

اگر تقوای الهی جلوی سقوط انسان را می گیرد، دنیا پرستی عامل اصلی سقوط است. عشق ورزیدن به آنچه در شأن انسانیت انسان نیست و دست و پا زدن برای آن، چیزی است که جز سقوط در پی ندارد و بلکه خودش سقوط است. انسانی که از عشق به حقیقت دست بردارد و مال و منال و پست و مقام و … آرمانش گردد و برای دستیابی به آن به هر کاری دست زند در واقع سقوط کرده و انسانیت را از دست داده است. این اوج سقوط را امام علی(ع) اینگونه بیان می فرماید: «دنیا دوستی، خرد را تباه می کند و دل را از شنیدن حکمت ناشنوا می سازد و موجب عذاب دردناک می شود» (غرر الحکم، ح۴۸۷۸). اگر تقوای الهی ارجمندی می آورد دنیا پرستی انسان را خوار و خفیف می گرداند (غرر الحکم، ح۳).

۲-حق گویی؛ «و حق را بگویید». نخستین توصیه امام(ع) پس از توصیه به تقوا و پرهیز از دنیا پرستی، سفارش به حق گویی است. آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «بر دسته شمشیری از پیامبر خدا(ص) چنین نوشته بود: حق را بگو هرچند علیه خودت» (بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۵۷). آن حضرت در سفارش به فرزندش حسین(ع) می فرماید: «فرزندم! تو را سفارش می کنم به تقوای الهی در توانگری و تهیدستی و گفتن حق در حال خشنودی و خشم» (تحف العقول، کوتاه سخنان امام علی«ع»). پس مهم ترین تکلیف دینی انسان گفتن حق و حقیقت است و نیز بالاترین وظیفه و فضیلت اخلاقی انسان حقگویی است.

۳-نیت پاک در اعمال؛ «و برای پاداش عمل کنید». ارزش فعل به این است که کننده فعل چه قصد و نیتی داشته باشد. در واقع عملی ارزشمند است که علاوه بر حسن فعلی، حسن فاعلی نیز داشته باشد. کمک به مستمندان، فعلی نیکو و پسندیده است، اما اگر هدف کمک کننده این باشد که آنان را فریب دهد و از آنان بهره کشی کند، این فعل نه تنها ارزش دینی و اخلاقی ندارد، بلکه ضد ارزش است. به همین جهت آن حضرت می فرماید: «نیت، شالوده کار است» و می فرماید: «عطای خداوند به هر کس، به اندازه نیت اوست» و می فرماید: «نیت خوب، خود یک نوع عمل است» (غرر الحکم، ح۱۰۴۰ و ۶۱۹۳ و ۱۶۲۴). پس کاری که نیت درستی همراه خود نداشته باشد ارزشمند نیست. البته این سخن امام ظاهرا بیشتر رد اعمالی است که نیت آنها نادرست است و نه اینکه حضرت بهترین نیت را بیان کند. مطابق سخنی دیگر از آن حضرت عملی بهترین و بالاترین ارزش را دارد که برای خود نیکی و خوبی انجام شود کما اینکه بهترین عبادت آن است که چون خدا را انسان شایسته عبادت یافته است، انجام دهد. به هر حال سخن این است که عمل انسان نه باید همراه فریب باشد و نه همراه منت. خداوند می فرماید عمل خیری که همراه با منت یا اذیت باشد باطل است (بقره/۲۶۴). پس خدمت به مردم تنها باید با هدف خدمتگزاری باشد و الا ارزشی ندارد.

۴-دشمنی با ظالم و یاری مظلوم؛ «و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید». اینکه یک انسان مومن و متخلق نباید ظلم و ستم و حق کشی کند، بر همه کس روشن و آشکار است و نیاز به توصیه ندارد و آن کس که ستم و تضییع حق کند می داند که خلاف دین و انسانیت عمل می کند. اما آنجا که لغزشگاه است و ممکن است انسان خود را فریب دهد، جایی است که ظلم و ستم و حق کشی را در جامعه ببیند و برای پرهیز از هزینه، سکوت کند. امام می فرماید وظیفه دینی و انسانی و اخلاقی این است که در چنین وضعیتی انسان دشمن ستمگر باشد و به یاری ستمدیده برخیزد. حضرت به فرزندانش دستور می دهد و تکلیف می کند که در مقابل ظلم و ستم و حق کشی نه تنها نباید سکوت کنند بلکه باید به هر وسیله ممکن جلو ظلم و ستم را بگیرند. پیامبرخدا(ص) می فرماید: «هر کس داد ستمدیده را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من یار و همنشین است» (بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۵۹).

۵-نظم در امور؛ «شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به دستش برسد به تقوای الهی و نظم در امور سفارش می کنم». نظم این است که انسان همه جا مطابق قانون و قاعده عمل کند. کسی نظم اجتماع را به هم می ریزد که قانون را زیر پا بگذارد و در صورتی در اجتماع نظم بر قرار می شود که قانون در راس امور و فصل الخطاب باشد. اینکه حتی افرادی مانند حسن و حسین(ع) خود را تافته ای جدا بافته بدانند و خود را فراتر از قانون به حساب آورند، عین بی تقوایی است.

۶-ایجاد صلح و دوستی در میان مردم؛ «و به برقراری صلح و دوستی در میان مردم سفارش می کنم، زیرا از جد شما(ص) شنیدم که می فرمود: ایجاد صلح و آشتی درمیان مردم ازیک سال نماز و روزه برتر و بالاتر است». دوستی و صلح و صفا در جامعه و همدلی در آن امری چنان مهم است که قرآن مجید می فرماید: «درحقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادران خود آشتی دهید و از خدا بترسید، امید که مورد رحمت قرار گیرید» (حجرات/۱۰). و پیامبر خدا(ص) می فرماید: «آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است؛ زیرا تیره شدن رابطه میان مردم مهلک و دین برانداز است» (کافی، ج۲، ص۲۰۹). پس سخنی و عملی مومنانه و پارسایانه است که به همدلی و دوستی مردم کمک کند و هر سخنی و عملی که خلاف آن باشد با دستورات دین سازگاری ندارد.

۷-رسیدگی به یتیمان؛ «از خدا بترسید؛ از خدا بترسید در حق یتیمان، مبادا آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه بگذارید؛ مبادا در حضور شما ضایع و تباه گردند».

۸-رسیدگی به همسایگان؛ «از خدا بترسید؛ از خدا بترسید در حق همسایگان؛ همانا پیامبر شما درباره آنان وصیت کرده است. آن حضرت مدام درباره آنان سفارش می کرد به حدی که ما گمان کردیم می خواهد همسایه را هم وارث انسان بگرداند». اگر مرز همسایگی را آن گونه که امام علی(ع) تعیین کرده، در نظر بگیریم پس همه مردم شهر همسایه به حساب می آیند: «حریم مسجد چهل ذراع است و تا چهل خانه از هر طرف همسایه به حساب می آیند» (الخصال، ص۵۴۴). پیامبر خدا(ص) می فرماید: «احترام همسایه، مانند احترام مادر می باشد» (مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۷۴). و می فرماید: «هر کس به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد همسایه خود را آزار نمی رساند» (کافی، ج۲، ص۶۶۷). پیامبر خدا(ص) درباره حق همسایه می فرماید: «حقوق همسایه این است که اگر از تو کمکی خواست کمکش کنی، اگر از تو قرض خواست به او قرض دهی، اگر او نیازمند شد نیازش را برطرف سازی، اگر مصیبتی دید او را دلداری دهی، اگر خیر و خوبی به او رسید به وی شاد باش و تبریک گویی، اگر بیمار شد به عیادتش روی، وقتی مرد در تشییع جنازه اش شرکت کنی، خانه ات را بلند تر از خانه او نسازی تا جلوی جریان هوا را بر او بگیری مگر آنکه خودش اجازه دهد، هرگاه میوه ای خریدی برای او قدری بفرستی و اگر این کار را نمی کنی مخفیانه میوه را به خانه ات ببری، فرزندانت را همراه میوه بیرون میاور که بچه او با دیدن میوه در دست او ناراحت شود، با بو و دود غذا او را آزار مده مگر آنکه مقداری از غذا را برای او بفرستی» (گزیده میزان الحکمه، ص۱۷۳).

۹-عمل به قرآن؛ «از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره قرآن؛ مبادا دیگران درعمل کردن به دستوراتش از شما پیشی بگیرند». پس آنچه تقوا و پرهیزگاری اقتضا می کند عمل به دستورات قرآن است. هرچند تلاوت قرآن و نوشتن آن با خط زیبا و حفظ آیات آن ارزشمند است، اما همه اینها باید مقدمه عمل به آن باشد. این که حاکمان درمجلس قرائت قرآن بنشینند و قاریان معروف را دعوت کنند و … کفایت نمی کند. حاکمان باید به عمل به قرآن فکر کنند و نه این امور ظاهری. این توصیه ای است که امام علی(ع) به افرادی چون حسن و حسین(ع) می کند. باید مسابقه اصلی در عمل به قرآن باشد و نه حفظ و قرائت آن.

۱۰-نماز و حج؛ از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز، چرا که آن ستون دین شماست. از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره خانه خدا؛ آنجا را خالی مگذارید که اگر چنین شود مهلت داده نمی شوید». نماز و حج را حضرت به عنوان دو نمونه مهم از عبادیات دین ذکر فرموده. نماز یاد خداست (طه/۱۴) و یاد خدا هم باعث آرامش انسان می شود و پریشانی را از بین می برد(رعد/۲۸) و هم جلوی فساد و فحشا را در جامعه میگیرد (عنکبوت/۴۵). حج عملی عبادی و نمادین است که حق پرستی و باطل ستیزی انسان را به تصویر می کشد و از این جهت مهم است. اما باید توجه داشته باشیم که امام(ع) درهمین وصیت نامه، پیشتر فرمود که اصلاح میان مردم از یک سال نماز و روزه برتر و بالاتر است. پس عبادیات با اینکه مهم هستند و نباید ترک شوند در درجه بندی اجزاء دین پایین تر از اخلاق هستند.

۱۱-تلاش در راه خدا؛ «از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره تلاش با جان و مال و زبان در راه خدا». همه دینداری حق پرستی است و هر کس به اندازه ای دیندار است و به سعادت می رسد که حق پرستی کند. اما کسی حق پرست است که حاضر باشد هزینه حق پرستی خود را بپردازد و در واقع مانع اصلی حق پرستی هزینه آن است. امام می فرماید هم با جان و هم با مال و هم با زبان در راه حق تلاش کنید و هزینه این حق پرستی را به طور کامل بپردازید.

۱۲-دوستی و بخشش همدیگر؛ «بر شما باد به پیوستن با یکدیگر و بخشش همدیگر؛ مبادا از هم روی گردانید و پیوند دوستی را از بین ببرید». مومن کینه توز و انتقام گیر نیست واز دیگران در می گذرد و اهل عفو و بخشش است. امام علی(ع) می فرماید: «کینه توزی پست ترین عیب هاست» و می فرماید: « علت فتنه ها و آشوب ها کینه توزی است» (غررالحکم، ۹۶۶ و ۵۵۲۲). پیامبر خدا(ص) می فرماید: «خدا بسیار با گذشت است و گذشت را دوست دارد» (کنز اعمال، ح۷۰۰۵) و امام علی(ع) می فرماید: «گذشت زکات پیروزی است» (نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱). امام علی(ع) توصیه به دوستی و رابطه می کند که این امر با پرهیز از کینه توزی و با عفو و گذشت ممکن می شود.

۱۳-امر به معروف و نهی از منکر؛ «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اگر چنین کنید بدهای شما بر شما مسلط میگردند، سپس خدا را می خوانید و دعا میکنید اما دعای شما مستجاب نمی گردد». انسان ها در قبال فساد و ظلمی که در جامعه رخ می دهد مسئول هستند. بی تفاوتی نسبت به آنچه در جامعه می گذرد دودش به چشم همه افراد جامعه می رود. بی تفاوتی باعث می شود که ظالمان و تبهکاران در رأس قدرت قرار گیرند و به ظلم و فساد و تباهی روی آورند. در این صورت از آنجا که سنت الهی این است که جوامع به دست خود مردم اصلاح شود، دعاهای بدون پشتوانه تلاش و کوشش را مستجاب نمی کند. تلاش برای اصلاحات وظیفه و تکلیف دینی و اخلاقی همه افراد جامعه است و اگر از آن کوتاهی کنند باید در انتظار سلطه افراد شرور و ناصالح بر جامعه باشند.

۱۴-رعایت حقوق همه مردم، حتی بدترین آنان؛ «ای فرزندان عبد المطلب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید و بگویید امیر مومنان کشته شد! بدانید! جز کشنده من کس دیگری نباید کشته شود. درست بنگرید! اگر من از ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید؛ و او را مثله نکنید و اعضای او را قطع نکنید که من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: از مثله کردن بپرهیزید، حتی نسبت به سگ درنده». این سفارش آخر امام است. هیچ چیز نباید بهانه شود که حقوق مردم تضییع گردد. حتی اگر این بهانه کشته شدن کسی مانند علی(ع) باشد. سخن حضرت این است که اگر من زنده ماندم، که خود می دانم با این فرد چه کنم و اگر به شهادت رسیدم شما تنها حق دارید که یک ضربت به او بزنید. حتی حق ندارید کوچکترین توهین و اهانتی به جنازه او بکنید. آن حضرت در جای دیگر به حسن و حسین(ع) دستور می دهد که : «این اسیر را زندانی کنید و به او غذا و آب بدهید و در اسارت با وی خوش رفتاری کنید» (مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷۸).

این وصیت امام علی(ع) در بستر شهادت بود. از این وصیت بر می آید که اساس دین رعایت اخلاق و حقوق انسان هاست و بدون آنها از دینداری چیزی نمی ماند. عبادیات مهم و ضروری هستند، اما به هیچ وجه درجه و ارزش آنها به اندازه اخلاق و حقوق انسان ها نیست. شکوه و عظمت دین به این است که در آن همه چیز سر جای خود قرار گیرد. اگر اینگونه باشد، تعلیمات دینی می تواند انسان را به سوی قله انسانیت رهنمون شود و این قله انسانیت است که امام علی(ع) در وصیت خود انسان ها را به آن دعوت می کند.

منبع: وبلاگ نویسنده

---

 
برای مشاهده بهتر سایت از مرورگر فایرفاکس ، اُپرا و یا گوگل کروم استفاده نمایید