» » رفیق بد

مهرگان
 
 
 

رفیق بد

7 آبان 1392

رفیق بد

---

 

دوستی با گرگ

11 فروردین 1392

داستان زیبایی از زنده یاد صادق چوبک

دوستی با گرگ


دو تا گرگ بودند كه از كوچكي با هم دوست بودند و هر شكاري كه به چنگ مي آوردند با هم مي خوردند و تو يك غار با هم زندگي مي كردند. يك سال زمستان بدي شد و بقدري برف رو زمين نشست كه اين دو گرگ گرسنه ماندند و هر چه ته مانده لاشه هاي شكارهاي پيش مانده بود خوردند كه برف بند بيايد و پي شكار بروند اما برف بند نيامد و آنها ناچار به دشت زدند اما هر چه رفتند دهن گيره اي گير نياوردند برف هم دست بردار نبود و كم كم داشت شب مي شد و آنها از زور سرما و گرسنگي نه راه پيش داشتند نه راه پس.
يكي از آنها كه ديگر نمي توانست راه برود به دوستش گفت: «چاره نداريم مگه اينكه بزنيم به ده.»

---

 
 
برای مشاهده بهتر سایت از مرورگر فایرفاکس ، اُپرا و یا گوگل کروم استفاده نمایید