» » بیوگرافی و زندگینامه سیداشرف الدین قزوینی، معروف به گیلانی

مهرگان
 
 
 

بیوگرافی و زندگینامه سیداشرف الدین قزوینی، معروف به گیلانی

4 مرداد 1391

به نام خدا




بیوگرافی و زندگینامه سیداشرف الدین قزوینی، معروف به گیلانی

سيداشرف الدين قزويني، معروف به گيلاني، فرزند سيد احمد حسيني قزويني، به سال ۱۲۸۷ هجري قمري در قزوين به دنيا آمده و شش ماه بوده که يتيم مانده و در يتيمي ملک و مال و خانه اش را غصب کرده اند و او دچار فقر و تنگدستي شده است. در جواني به عتبات رفته و چندي در کربلا و نجف زيسته و بعد سور ميهن پرستي او را به ايران کشيده است. سيد به قزوين آمده و از آنجا در بيست و دو سالگي به تبريز رفته و با پيري روشن ضمير آشنا شده است. دوره تحصيلات مقدماتي را در تبريز گذرانده و هيئت و جغرافيا و صرف و نحو و منطق و هندسه و علوم متداول ديگر را آموخته و چندي بعد به گيلان آمده و در رشت اقامت گزيده و از رشتيان نوازش ها و مهرباني ها ديه و نخستين شعرهاي خود را همانجا سروده است.
سيد اشرف در سال ۱۳۲۵ هجري قمري روزنامه ادبي و فکاهي کوچکي به نام «نسيم شمال» در رشت منتشر کرد که تا انحلال مشروطه داير بود. در سال ۱۳۲۶ که مجلس بمباران و روزنامه ها و انجمن ها برچيده شده، نسيم شمال نيز متوقف گشت و در سال ۱۳۲۷ پس از فتح تهران دوباره انتشار يافت. سيد اشرف الدين در سال ۱۳۳۳ به تهران آمد و روزنامه نسيم شمال را در تهران داير کرد.
سيداشرف محبوبترين و معروفترين شاعر ملي عهد انقلاب مشروطه است. وي اشعار فکاهي و انتقادي خود را هر هفته در روزنامه اش چاپ ميکرد و به دست مردم مي داد. هنگامي که روزنامه فروشان دوره گرد فرياد را سر مي دادند و روزنامه را اعلان مي کردند، مردم از زن و مرد و پير جوان و باسواد و بي سواد هجوم مي آوردند و روزنامه را دست به دست ميگرداندند. در قهوه خانه ها، در سرگذرها و در جاهايي که مردم گرد مي آمدند، باسوادها براي بي سوادها مي خواندند و مردم حلقه مي زدند و روي خاک مينشستند و گوش ميداند. نام اين روزنامه به اندازه اي بر سرزبان ها بود که همه جا سيداشرف الدين را آقاي «نسيم شمال» صدا ميزدند.
شعرعاي سيداشرف الدين هر چند به بلندي سخن گويندگان کلاسيک نميرسيد، اما از حيث ترکيب عبارات و سبک بيان بر بسياري از اشعار فکاهي و سياسي آن زمان برتري دارد. قسمتي از اشعار وي، اقتباس يا ترجمه آزداي است از اشعار ميرزا علي اکبر طاهرزاده صابر، گوينده قفقازي، که سيداشرف الدين آنها را در اختيار فارسي زبانان آن روز، که تشنه آزادي و خواهان برانداختن رژيم کهنه و فرسوده احتماعي بودند، قرار ميداد. دفاع از استقلال ايران و دشمني با تجاوزکاران بيگانه بزرگترين هدف هنري او بوده است که همه در قالب اشعار گرم و آتشين و با سيک و روش هزل آميزي که از صابر آموخته بود، نمايش ميداد. اشعار اصيل او نيز، که تحت تاثير مستقيم صابر سروده نشده، پر از طنز خفيف و در عين حال کوبنده است. در اين سروده ها وطن فروشان، خيانتکاران و دشمنان آزادي و کليه کساني که دريند کشور و مردم نبودند به باد استهزا و ريشختند گرفته شده اند.
سيداشرف مردي ساده، مهربان، بخشنده و بي اعتنا به مال دنيا و به تمام معني حامي و طرفدار طبقات زحمتکس بود، آزادکي و آزادانديشي اين مرد عجيب بود، اندک تعصبي در او نبود. لطايف بسيار به يادداشت، قصه هاي شيرين ميگفت، هر چه مي سرود، بدون يادداشت از بر ميخواند، در سراسر زندگي مجرد زيست تا سرانجام در سال ۱۳۴۵ هجري قمري شايع شد که وي به بيماري جنون مبتلا شده است. بدين علت با دستاويز او را به تيمارستان برد. چند سالي به حال فقر و تنگدستي و بيماري زنده بود تا در ذيحجه سال ۱۳۵۲ هجري قمري چشم از جهان فروبست.



پایان

---

 
 
برای مشاهده بهتر سایت از مرورگر فایرفاکس ، اُپرا و یا گوگل کروم استفاده نمایید